نوشته اخیر من بمناسبت زاد روز شاهزاده رضا پهلوی ، تا آنجایی که اطلاع دارم در برنامه های تلویزیونی (1-2-3-4) و محافل گوناگونی مورد بحث و گفتگو قرار گرفت و موافقتها و مخالفتهایی با این موضوع و دیدگاه بیان شد .لازم دیدم توضیحی مختصر در مورد این نوشته و جوهره آن خدمت هم میهنانم داشته باشم .
به باور من ، هیچ حرکت اجتماعی بدون رهبری مشخص و واحد و در عین حال بدون پشتیبانی توده مردم ،به سرانجام نمی رسد ؛ به عبارت دیگر هر حرکتی ،هر چند هدف دار و حتی با پشتیبانی مردم ، ولی بدون رهبری و مدیریت مشخص و واحد ، شاید آغاز گردد ولی در نهایت به نتیجه مورد نظر نمی رسد ؛ بطوریکه منطق و علم و همچنین تجربه ، ثابت کرده است ،همیشه در راس هر حرکت و جنبش اجتماعی و سیاسی و حتی فرهنگی و اقتصادی ،یک شخص با ماهیت مشخص و شخصیت تعریف شده ،قرار داشته و هواداران و موافقان آن حرکت نیز ،باراهبری آن فرد ، در جهت به نتیجه رساندن حرکت ،تلاش می کنند .
وجود یک مدیر عامل در یک شرکت ، یک فرمانده لشگر در راس لشگر نظامی ، یک فرماندار در شهر ، یک استاندار در استان ،یک رئیس جمهور یا پادشاه در کشور و صدها نمونه دیگر که همه حکایت از نیاز به تصمیم گیری نهایی از سوی یک مرجع مشخص و مدیریت قاطع دارد . البته ناگفته نماند که مشاورین و افراد سازمانی یا غیر سازمانی مرتبط با شخص رهبر یا مدیر ، در امر تصمیم گیری ومحتوای دستور نهایی ،حتما موثر بوده و باید وی را یاری دهند؛ ولیکن در نهایت باز این امضا و فرمان یک شخص مشخص است که پای یک ابلاغیه می نشیند و یا از تریبونی مشخص بیان می شود و مورد اجرا قرار می گیرد و در نهایت این چهره و شخصیت مقبول و مورد وثوق فردی است که ضمانت اجرایی و پشتیبانی مردمی را از حرکت ،به دست می اورد .
مثالهای فوق و ذکر مطالب شاید تکراری ، برای این مهم بود که برخی منتقدین به نوشته اخیراینجانب ،من را محکوم به دیکتاتورسازی وداشتن افکار غیر دمکراتیک کردند . در حالی که تاکید بر رهبریت مشخص در یک حرکت سیستماتیک و مشخص با هدفی نهایی و معلوم ،نه تنها امری بدیهی و علمی است بلکه به وفور در اطراف خود ودر جامعه می توان آن را مشاهده و تجربه کرد .
با نگاهی گذرا به تاریخ کشورهای رها شده چه از یوغ استبداد داخلی و چه ازچکمه استعمار خارجی ، گفتار فوق به عینه ثابت می شود و برای جلوگیری از طولانی شدن مبحث تنها به ذکر اسامی این رهبران حرکتهای ضد استعماری و ضد استبدادی در دهه های گذشته و اخیر اشاره می کنم:
رهبری نلسون ماندلا برای رهایی از رژیم آپارتاید در آفریقای جنوبی ، رهبری مهاتما گاندی برای رهایی از استعمار انگلیس در هندوستان ،رهبری ستارخان و باقر خان برای دفاع و نجات مشروطیت ،رهبری آنگ سان سوچی برای شکستن حکومت نظامیان در برمه و... نمونه هایی است که می توان نام برد .
و اما چرا امروز ، به اعتراف دوست و دشمن ، تنها حرکتی موفق خواهد شد و به نتیجه خواهد رسید که شاهزاده رضا پهلوی ،از آن حمایت و پشتیبانی کند؟ البته از دیدگاه من و با نگاهی ژرفتر و از زاویه ای چالش برانگیز ، تنها حرکتی به نتیجه خواهد رسید که با رهبری شخص شاهزاده رضا پهلوی و مدیریت ایشان باشد؛ چرا که خوب می دانید در اپوزیسیون متفرق و هزار تکه ایرانی ،تنها کسی که دارای تمام ویژگیهای یک رهبریت جامع بر اساس پشتیبانی مردمی ،می باشد ؛ شخص ایشان است . شاید بر من بار دیگر خرده گرفته شود و همانطور که در پیامهای عمومی و خصوصی دریافت کردم ، بار دیگر به شاه دوستی و سلطنت طلبی و دهها لقب موجود در لغتنامه رنگ و رو رفته، اپوزیسیون سرگردان ،محکوم شوم ، ولی باکی نیست که برای میهن و نجات مردم آن ،پذیرای همه ناملایمات بودیم و هستیم و خواهیم بود!
شاهزاده رضا پهلوی ، چه بخواهد و چه نخواهد ،جایگاه ویژه ای را در میان شخصیتهای سیاسی کشور دارا می باشد . او تنها کسی است که در حکومتهای قبلی و فعلی ایران نقشی نداشته و کسی نمی تواند برای ایشان کارکردی غیر دمکراتیک و کارنامه ای سیاه و حتی غیر شفاف و مبهم را تصور کند( مگر عده ای مغرض) . از سوی دیگر جایگاه تاریخی ایشان بعنوان آخرین وارث سیستم 2500 ساله پادشاهی در ایران ،که طرفداران بسیاری نیز در میان توده ملت دارد ،خود امتیازی بزرگ برای رهبری یک حرکت مدرن و دمکراتیک در کشورمی باشد .
از طرفی ،با نگاه به نوشته ها و صحبتهای ایشان و نمایی که از ایران آینده ترسیم می کنند ، به دور از قضاوتهای عجولانه و بدبینی ها و غرض ورزی ها ؛ ایشان تنها کسی است که همه طیفهای سیاسی چه جمهوریخواه و چه پادشاهی خواه، در این مقطع زمانی می توانند به افکار «جمهوریت خواه» او اعتماد کنند و با عملکردی درست ، سرنوشت کشور را بار دیگر به دست آزمون و خطا نسپارند !
اکنون رضا پهلوی ،برای اثبات گفته ها و نوشته های خود،حرکتی دمکراتیک را آغاز کرده و همه کنشگران و فعالین عرصه های مختلف را برای همراهی در یک حرکت ملی و تشکیل شورای ملی ایران ، فرا خوانده است و شخصا نیز ادعای رهبریت و محوریت موضوع را ندارد . ولیکن بر ماست که با ارسال پیامها و درخواستها و انعکاس خواسته مردم درون کشور ، و یاد آوری چندین باره موارد فوق ،ایشان را مجاب کنیم تا نقش رهبری را در این حرکت ملی بر عهده بگیرند و این کار را البته نه برای آینده خود ، بلکه برای آینده ایران و نجات ایران از شرایط بحرانی کنونی ،انجام دهند و همانطور که خود نیز بارها گفته اند ، نقش آینده خود را بعد از گذر از شرایط کنونی و آزادی ایران ، در یک انتخابات آزاد بر عهده مردم بگذارند .
بار دیگر تاکید میکنم ، ایران ما و مردم ما در شرایطی هستند که به گواه کارشناسان ، بدترین شرایط از نظر اجتماعی ، اقتصادی ، رفاهی و امنیت را تجربه می کنند و ادامه این شرایط ممکن است حتی در نهایت به تجزیه و فروپاشی یکپارچگی ایران بیانجامد . پس بر ماست که از هیچ تلاشی برای خروج و رهایی از این بن بست ویرانگر دریغ نکنیم ، حتی اگراین مهم، به قیمت جانمان تمام شود .
فراموش نکنیم که همه ما و بخصوص آن دسته از کنشگران با نام و نشان و سابقه دار و بقول خودشان استخوان دار! ، در برابر هرایرانی آزادیخواه که این روزها زیر شکنجه ، یا بالای دار کشته می شود و یا زندگی خود را در زندانهای مخوف جمهوری اسلامی ، سپری می کند، مسئول هستیم و باید پاسخگوی کم کاریهای خود در برابر همه جنایتهای رژیم در سی و اندی سال گذشته باشیم و برای جبران آن ،باید اکنون عمل کنیم که مطمئنا فردا خیلی دیر خواهد شد.
بیایید همگی یکصدا شاهزاده رضا پهلوی را دعوت به رهبریت و مدیریت حرکت ملی برای نجات ایران کنیم و از ایشان بخواهیم هر چه سریعتر،ضمن گوش فرا دادن به خواسته های مردم ، بخصوص مردم داخل ایران وگرفتن مشاوره از تمامی صاحبنظران از طیف های سیاسی مختلف که همانا می تواند در قالب یک مجموعه ای به نام شورای ملی باشد ، آخرین تلاش برای نجات میهن را انجام دهند و مطمئن باشند مردم درون مرزهای ایران ، به ایشان اعتماد داشته و دارند و پشتیبان و مجری تصمیماتی خواهند شد که اگر چه با خرد جمعی و مشاورتها گرفته شده است ،ولی در نهایت، توسط ایشان در اختیار مردم بعنوان مجریان و پشتیبانان اصلی و واقعی، قرار بگیرد.
پاینده ایران و ملت ایران
همایون نادری فر
9/11/2012