خجالت نکش مرد!




مرد سرت را بالا بگیر از چی‌ خجالت میکشی؟ خجالت را باید کسانی‌ بکشند که نان را از سفره تو دزدیده‌اند و حساب بانکیشان را در کشورهای دیگر پر کرده اند.

خجالت را باید کسانی‌ بکشند که هر لحظه فریاد عدالت عدالت سر می دهند و غیر از ریا چیزی در زندگی ندارند!

خجالت را باید آنهایی بکشند که به دنبال رای تو برای مشروعیت بخشیدن به سفره بی نان تو هستند.!!

خجالت را باید آن رهبری بکشد که به دنبال سیلی تو به صورت استکبار جهانی است در حالیکه نمی داند تو این سیلی را برای سرخ کردن صورت خودت لازم داری!!!

سرت را بالا بگیر مرد....سرت را بالا بگیر......یک روز خوب میاد

نه به انتخابات نمایشی



تا سرنگونی جمهوری اسلامی در هیچ" انت خواب آتی" شرکت نکنیم

اولین انتخاباتی که در آن شرکت خواهیم کرد ،انتخابات مجلس موسسان برای تدوین قانون اساسی دمکراتیک ایران خواهد بود

به امید آنروز
پاینده ایران و ملت ایران


24/2/2012
5 اسفندماه 1390 خورشیدی

سال 2012 ،جمهوری اسلامی باید برود....




باور به یک امر محتمل را می توان طی کردن نصف راه تا رسیدن به هدف دانست. بیایید به همگان بگوییم که حکومت دیکتاتوری جمهوری اسلامی ،امسال باید برود و به این (( باید)) ایمان و باور داشته باشیم.


پاینده ایران و ملت ایران
22/2/2012

بار دیگر تاکید براهمیت جدایی دین از حکومت




خبرهای نگران کننده از نقض حقوق بشر در ایران تحت سیطره جمهوری اسلامی ،سهمیه روزانه زندگی هموطنانمان شده است و در این راستا شاهزاده رضا پهلوی نیز با توجه به اهمیت موضوع و چرایی آن نوشته ای را در وبلاگ خود قرار داده اند که دقیقا به بحث جدایی دین از سیاست پرداخته و تمامی اتفاقات ناگواررا نمودی از دخالت دین در حکومت دانسته اند،نوشته ایشان را باهم می خوانیم :

دین نباید بازیچه دست حاکمان گردد

"آنچه بر مهدی خزعلی می گذرد، نماد ظلم بی پایان استبداد حکومت دینی است که حتی بر دینداران این سرزمین نیز روا داشته می شود. در طی ۳۳ سال گذشته، حکومت دینی که خود را نماینده خدا بر زمین می نامد، از دین به عنوان ابزاری برای پیشبرد اهداف خود سوء استفاده نموده، حرمت دین و دیندار را در کشورمان بیش از هر زمانی ازبین برده و حقوق اساسی مخالفان خود، حتی در میان روحانیون از جمله آیت الله شریعتمداری، خویی، منتظری، بروجردی و دیگران را نقض کرده است. این رفتار های ناعادلانه، غیر انسانی و تبعیض آمیز حکومت دینی، بر علیه دیگر ادیان، مذاهب و باورها از جمله مسیحیان، کلیمیان، اهل سنت، بهاییان، صوفیان و دیگران نیز اعمال شده است. کشیش یوسف ندرخانی، تنها به جرم انتخاب باور و دین دیگر، پس از دوسال حبس در بدترین شرایط روحی به اتهام ارتداد، به اعدام محکوم شده است.

عملکرد این حکومت دینی مبتنی بر آپارتاید مذهبی است که حاصلی جز بی اعتباری دین و جامعه روحانیت در نزد مردم ایران نداشته است. تجربه سیاه این حکومت دینی بر همگان ثابت نموده است که برای دستیابی به یک حاکمیت دموکراتیک، در کشورمان ایران، که پیروان ادیان و باورهای گوناگون از دیرگاه در کنار هم همزیستی مسالمت آمیز داشته اند، اصل اساسی جدایی نهاد دین از نهاد حکومت می باشد.
تنها در سایه یک حکومت مبتنی بر جدایی دین از حکومت است که آزادی و احترام پیروان همه ادیان، همه باورها و روحانیون حفظ خواهد شد.
هم میهنانم،
اعتراض به نقض حقوق اولیه و انسانی‌ مهدی خزعلی، کشیش یوسف ندرخانی و دیگر زندانیان سیاسی – عقیدتی و رساندن فریاد آنان به گوش جهانیان وظیفه یکایک ما ایرانیان است.
خداوند نگهدار ایران باد

رضا پهلوی

21/2/2012"

دوم اسفندماه 1390 خورشیدی

شاهزاده رضا پهلوی ازعملکرد ساواک انتقاد می کند


شاهزاده رضا پهلوی در خاطره ای برای جمعی از کنشگران در تاریخ ۲۹ بهمن و در واکنش به سخنان ثابتی رئیس ساواک وقت که در برنامه افق مطرح کرده بود ٫ گفت:

((( در زمانی که به تایلند برای دیدار یک محیط کشاورزی رفته بودیم وزیر کشاورزی آن زمان همراه بود و من انتقادی را از صحبتهای وی مطرح کردم . روزنامه ای گزارشی از حضور من به در آن مجموعه کشاورزی تهیه کرد. وزیر کشاورزی از این انتقاد ناراحت شده بود و پیام داده بودند که این انتقاد به مصالح کشور نبوده است و نباید مطرح می شد.

وقتی من به عنوان ولیعهد آزادی انتقاد نداشتم ٫ چه انتظاری در مورد آزادی مخالفین جدی حکومت و فعالین هست؟ ساواک از وظایف خود برای حفظ امنیت مردم خارج شد و هر حرف مخالفی را با عکس العمل بگیر و ببند پاسخ داد و از وظایف اولیه خود به طور کامل خارج شد.

شکنجه فی نقسه کار غلط و محکومی است. اگر به هر نوعی بخواهیم شکنجه را توجیه کنیم به بهانه تروریست بودن یا بهانه نجات جان ۱۰ نفر دیگر ٫ این مساله شکنجه هیچ نقطه ای برای توقف نخواهد داشت! شروع نقض حقوق بشر مثل سرطان با یک توجیه شروع می شود و سفسطه های جدیدی برای گسترش آن پیدا خواهد شد!)))

شاهزاده در پاسخ به سوال یکی از فعالین که پرسید اگر شما با این افکار و انتقاداتتان به آن روز برگردید چه می شود پاسخ داد:

((( اگر با این صحبتهای امروزم به آن روز برگردم ٫ احتمالا توسط ساواک به عنوان مخالف بازجویی می شدم و مخالفت من تحمل نمی شد. انکار این مساله هیچ دردی را دوا نمی کند ٫ چون باید از تاریخ درس گرفت تا آن را تکرار نکرد.

حقوق بشر در آن زمان نقض شده است ٫ شکنجه وجود داشته است و محکوم کردن این موضوع خارج از مساله منافع گروهی و جناحی است. باید آن را محکوم کرد همان گونه که امروز این مساله نقض حقوق بشر را در ایران محکوم می کنیم و پیگیر حقوق بشر هستیم. حقوق بشر نباید در گستره زمان تعریف شود. شکنجه محکوم است ٫ با هر بهانه ای٫ در هر حکومتی و تحت هر شرایطی . چه می خواهد ساواک باشد ٫ چه وزارت اطلاعات ٫ چه گوانتانامو و چه شدید یا ضعیف! )))

منبع

روز عشق ایرانی ،سپندارمذگان شادباش باد



اینک زمین را می‌ستاییم؛

زمینی که ما را در بر گرفته است.

ای اهورامزدا

زنان را می­ستاییم.

زنانی را که از آن ِتو به شمار آیند

و از بهترین اَشَه برخوردارند، می‌ستاییم.

اوستا - یسنا ۳۸ - بند ۱

" شاید کمتر کسی بداند در ایران باستان، نه چون رومیان از سه قرن پس از میلاد- که از بیست قرن پیش از میلاد- روزی موسوم به روز عشق وجود داشته است. جالب است بدانید که این روز در تقویم جدید ایرانی دقیقا مصادف است با ۲۹ بهمن، یعنی تنها ۴ روز پس از ولنتاین فرنگی! این روز سپندارمذگان یا اسفندارمذگان نام داشته است. فلسفه بزرگداشت این روز به عنوان “روز عشق” به این صورت بوده است که در ایران باستان هر ماه را سی روز حساب می کردند و علاوه بر اینکه ماه ها اسم داشتند، هریک از روزهای ماه نیز یک نام داشتند. روز پنجم سپندار مذ بوده است. سپندارمذ لقب ملی زمین یعنی گستراننده، مقدس و فروتن است. زمین نماد عشق است چون با فروتنی، تواضع و گذشت به همه عشق می ورزد. زشت و زیبا را به یک چشم می نگرد و همه را چون مادری در دامان پر مهر خود امان می دهد. به همین دلیل در فرهنگ باستان اسپندارمذگان را به عنوان نماد عشق می پنداشتند.

در باور ایرانى مرد داراى قدرت مردانگى و تفکر و خردورزى بیشترى است، در برابر آن زن نیز داراى مهر ورزى، عشق پاک، پاکدامنى و از خودگذشتگى فراوان ترى است که هر یک از این دو به تنهایى راه به جایى نبرده و حتى روند پویایى گیتى را هم به ایستایى مى کشانند. زرتشت ، خوشبختى بشر را وابسته به میزان دانش و خرد انسان مى داند نه جنسیت و قومیت و رنگ و نژاد و از دیدگاه وى همه انسان ها ( همه زنان و مردان ) داراى حقوق برابرند. او دختران را در گزینش همسر آزاد شمرده و عشق پاک و دانش نیک را دو معیار اصلى مى داند و خوشبختى همسران جوان را در زندگى زناشویى این مى داند که هر یک بکوشند تا در راستى از دیگرى پیشى جویند.

امشاسپند سپندارمذ، نگهبان و ایزدبانوی زمین ِسرسبز و نشانی از باروری و زایش است. جشن سپندارمذگان یا اسفندگان، روز گرامیداشت زنان در ایران باستان بوده و این روز به نام «مرد‌گیران» یا «مژدگیران» یا «مزدگیران» (=هدیه گرفتن از مردان) نیز در ادبیات فارسی به کار رفته است.

درباره­ واژه­ «مردگیران» آمده ­است که از این جهت این جشن را مردگیران می­گفتند که زنان به اختیار خویش و با آزادی، شوی و مرد زندگی خود را برمی­گزیدند.سپندار مذگان جشن زمین و گرامی‌داشت عشق است که هر دو در کنار هم معنا پیدا می‌کردند. در این روز زنان به شوهران خود با محبت هدیه می‌دادند. مردان نیز زنان و دختران را بر تخت شاهی نشانده، به آنها هدیه داده و از آنها اطاعت می‌کردند. "

******* ******* ******* ******* ******* ******* ******
ویکیپدیا :

((
جشن اسفندگان (سپندارمذگان) یکی از جشن های ایرانی است که در روز پنجم اسفند برگزار می‌شود.ابوریحان بیرونی در کتاب آثار الباقیه آورده‌است که ایرانیان باستان روز پنجم اسفند را روز بزرگداشت زن و زمین می‌دانستند. اگرچه منابع کهن از جمله ابوریحان این جشن را در روز پنجم اسفند ذکر کرده‌اند. ولی با توجه به تغییر ساختار تقویم ایرانی در زمان خیام که پس از ابوریحان میزیست، و سی و یک روزه شدن شش ماه نخست سال در گاهشماری ایرانی، تاریخ ذکر شده در منابع کهن را باید به روز رسانی کرد. امروز بعضی زرتشتیان آنرا در روز اسفند (سپندارمذ - پنجمین روز) از ماه اسفند (سپندارمذ) برابر با بیست و نهم بهمن در گاهشمار خورشیدی امروزین برگزار میکنند. اما موبد کورش نیکنام برگزاری جشن‌ها با استفاده از گاهشماری‌های سنتی با ماه‌های سی روزه را بی‌توجهی به دانش نجوم و دستاوردهای خیام و موجب ناهماهنگی‌ در جشن‌ها دانسته و لزوم توجه به گاهشماری ملی و رسمی با ماه‌های سی و یک روزه را یادآور شده است.))

بيانيه مشترک درمحکوميت قراردادهای ننگين رژيم اسلامی با روسيه وچين



رژیم ولایت مطلقه فقیه که ازبدوبه قدرت رسيدن خود به جزغارت ثروت ملی وجنايت ارمغان ديگری برای ايران وايرانی نداشته است اکنون که به پرتگاه نيستی خود نزديک است، تنها به منظور نجات خود به قیمت فروش مملکت، دو قرارداد ننگین تر از گلستان و ترکمانچای را با چین و روسیه منعقد کرده است که رسماً ایران را به روسیه در ازای حفظ رژیم ولایت فقیه فروخته است و گمرکات و بنادر و کنترل ورود و خروج کالا به کشور را نیز به چین واگذار کرده است.انعقاد اين قراردادها يادآور قرار دادهای استعماری وتحميلی دوران ضعف حکومتگران قاجاريه بوده وبارديگرنفوذ ودخالت بيگانگان رادرامورداخلی ايران وبويژه غارت ثروت ومنابع طبيعی وملی ميهنمان بازميکند. همپایه قراردادهای استعماری تحمیلی به ایران در دوران ضعف قاجار نیز نمی باشد بلکه فراتر از آن کلکسیونی از مخرب ترین مواد آن قراردادهای استعماری را یکجا دربر دارد که جهت آگاهی و روشن سازی افکار عمومی از اهمیت موضوع ، باید به آن پرداخت.

این قرارداد ذخایر عظیم نفت و گاز ملّت ایران در دریای خزر را بدون نظارت و حساب و کتاب واقعی میان پدر خوانده های حاکم بر ایران و روسیه یعنی خامنه ای و ولادیمیر پوتین و باندهای مافیایی ایشان جهت فربه تر شدن و سرکوب شدیدتر ملّت تقسیم می کند.
با بر آوردهای مالی دروغین و پنهان سازی تعداد واقعی حوزه های نفت و گاز ، میلیاردها دلار سرمایه و میلیاردها بشکه نفت را از هرگونه حسابرسی و محاسبه ای خارج کرده اند. امّا ابعاد هولناک و فاجعه بار این قرارداد نکبت بار تنها به غارت منابع اقتصادی ملّت ایران توسط روسیه و نوچه های رژیم ولایت فقیه محدود نمی گردند و در ابعاد سیاسی ، حقوقی و از همه مهمتر استقلال ملّی به صورت فاجعه بار تری دنبال می گردد.
واگذاری مسائل امنیتی دریای خزر حتی در حوزه های نفت و گاز ،اسکله ها ،دکل ها و تشکیلات مربوطه به فرماندهی نیروی دریایی روسیه در آبهای ایران به معنای از دست رفتن همان سهم ذلیلانه ١٣ درصد، که پيش ازفروپاشی اتحاد جماهيرشوروی ٥٠ درصد بوده است، ابراز شده از سوی منوچهر متکی وزیر خارجه وقت رژیم است.
مسئله اعمال قدرت و حاکمیت ملّی بر دریاها ،جزایر و تاسیسات دریایی از چنان اهمیت استراتژیکی برخوردار است که از گذشته همواره تسلط بر تنگه ها ،کانالها ، مسیر های دریایی و جزایر از یک اهمیت بین المللی و استراتژیکی تاریخی برخوردار بوده و هست.
از چیرگی نیروی دریایی داریوش هخامنشی بر تنگه های دریایی بسفر و داردانل، دریای مدیترانه و دریای سرخ ، تا تسلط ساسانیان بر یمن در ورودی دریای سرخ و اقیانوس هند از یکسو تا درگیری های شدید رضاشاه پهلوی با انگلیس در حوزه مسائل خلیج فارس که حتی با صرف هزینه چراغ های دریایی سيادت ایران در خلیج فارس را برپا و انگلیس را ملزم به تخلیه یا واگذاری چراغ های خود در خلیج فارس نمود ،بیانگر اهمیت مسئله تسلط بر آبها و دریا هاست.
داریوش کبیر و رضاشاه پهلوی که جای خود را دارند ،عمق فاجعه سقوط جایگاه استقلال و قدرت ملّی ایران در دفاع از منافع ملّی و حقوق خود در رژیم ولایت فقیه آنجا مشخص می شود که این قرارداد ننگین با قرارداد ٢۵ نوامبر ١٨١٤ فتحعلیشاه قاجار(با انگلیس ) که تا پیش از خامنه ای سمبل بی کفایتی بود مقایسه گردد. در فصل یازدهم قرارداد ١٨١٤ در خصوص نحوه عبور کشتی های انگلیس از خلیج فارس آمده بود:"... و کشتی های مزبور بر آن خورها و لنگرگاهها عبور کنند که امنای دولت علیه ایران نشان می دهند و از جاهای دیگر بی رخصت و ضرورتی عبور نکنند."
ای کاش خامنه ای ذره ای حتی به قدر فتحعلیشاه غیرت و کفایت داشت!!
در قراردادننگین رژیم ولایت مطلقه فقیه به روسیه اجازه داده شده تا در مواقع اضطراری ،نیروهای نظامی خود را وارد خاک ایران کند. همچنین هرگاه روسیه احساس تهدیدی برای نظام از سوی مخالفان داخلی (یعنی ملّت ایران) یا خارجی کند مجاز به مداخله نظامی در ایران می باشد تا به این ترتیب تشابه رژیم کودتا با استبداد محّمد علیشاهی را در به توپ بستن مجلس شورای ملّی به فرماندهی کلنل لیاخوف روسی و دریدن حنجره آزادی خواهان در باغشاه تهران کامل کنند و رسماً اعلام دارند از امروز نه ملّت یا حکومت ایران تصمیم گیرنده روندهای سیاسی ایران است بلکه این امور در حیطه وظایف مسکو و دولتمردان کرملین است. جا دارد سرنوشت و مرگ ذلت بار محّمد علیشاه در روسیه به خامنه ای یادآوری شود بلکه تا این حد سعی در الگو برداری از استبداد محّمد علیشاهی و تشبّث به کلنل های روس ننماید.
این مواد قرارداد دقیقاً کپی و تکرار فصل ششم قرارداد١٩٢١ ایران و شوروی است . با این تفاوت که در قرارداد ١٩٢١ فصولی نیز مانند بخشودگی بدهی های ایران و بازگرداندن حق کشتی رانی ایران در دریای خزر موجود بود . امّا قرارداد ذلت بار کنونی بنا را بر گردآوری خائنانه و ذلیلانه ترین مواد قراردادهای استعماری گذاشته است و حتی از اندک ارفاق های قراردادهای مذکور نیز کاملاً بی بهره و کاملاً یک طرفه و عاجزانه است.
این قرارداد مانند قراردادننگین ١٩١٩ وثوق الدوله که ایران را در طبق اخلاص به انگلیس تقدیم می کرد ، ایران را در طبق اخلاص به روسیه تقدیم میدارد و مانند همان قرارداد سبیل عاقدان قرارداد از پوتین تا خامنه ای ، از مجتبی تا حداد عادل و علی لاریجانی در آن چرب شده است. با این تفاوت که در زمان وثوق الدوله مجلس نسبتاً با غیرتی بود که مانع قرارداد١٩١٩ گردد ولی در حال حاضر به جای مجلس شورای ملّی ، یک سیرک خیمه شب بازی متشکل از راهزنان و بَردار و بِبرهایی بر قرار است که رئیس آن خود سرسپرده روسيه و به همراه بسیاری از نمایندگان از منفعت برندگان این قرارداد میهن فروشانه اند. تازه این قرارداد از سوی دفتر رهبری برخلاف قانون اساسی همین رژیم از تصویب در همین مجلس فرمایشی و کلوب راهزنان نیز معاف گردیده است.
مرحوم قوام السلطنه، عاقد قرارداد " قوام_ سادچیکف" در شرایط حضور نظامی شوروی در ایران و اشغال نظامی شمال ایران به شوروی سفر کرد و با وعده واهی واگذاری امتیاز نفت شمال ، روس ها را از ایران بیرون کرد و سپس با عدم تصویب امتیاز نفت شمال در مجلس شورای ملّی ، بدون کوچکترین باجی روس ها را آچمز کرد. امّا رژیم ولایت فقیه که سرلوحه سیاست خارجی خود را "عزّت،حکمت و مصلحت " قرارداده است با ذلت ، خفت و حماقت هم نفت شمال را می دهد و هم برای چکمه پوشان قشون اجنبی فرش قرمز پهن می کند و این معنای عزّت ، حکمت، و مصلحت سیاست خارجی ایشان است. این طبیعت حکومتهای استبدادی سرکوبگر است که به نسبتی که با اتباع خود درشتی می کنند در مقابل اجانب و اربابان خارجی خود چاکری، غلامی، و بندگی می کنند.
بدون کوچکترین شک و تردیدی این قرارداد ننگین و سایر قراردادهای مشابه با چین ، به هیچ وجه نه امروز ،نه فردا، و نه هیچگاه دیگر مورد تایید ملّت ایران ، احزاب ،گروههای سیاسی، و دولت آینده ایران نخواهد بود و تنها برگ سیاه دیگری بر پرونده قطور خیانات و جنایات این رژیم دست نشانده اجنبی و اربابان چینی و روسی آن می افزاید. آری، رژیمی که مشروعیت مردمی خود را از دست دهد ؛ این چنین برای بقا به دریوزگی و بی شخصیتی دچار می گردد و بقای چند روزه خود را از اربابان خارجی با نهایت خفت و ذلت گدایی می کند.
امروز به هیچ وجه سکوت و مماشات در قبال این خیانت آشکار و تاریخی جایز نیست. سفارتخانه ها و کنسولگری های هر سه رژیم چین و روسیه و ولایت فقیه را در سراسر جهان باید آماج تجمعات اعتراضی ایرانیان بیدار و میهن دوست قرارداد و تکلیف رژیم اشغالگر و دست نشانده اجانب را برای همیشه روشن نمود.
۲۴ بهمن ۱۳۹۰
----------------------
امضا کنندگان؛

جنبش آذربایجان برای دمکراسی و یکپارچگی ایران
حزب پان ايرانيست شاخه برون مرزی
کانون همبستگی ایرانیان برای رسیدن به دموکراسی
نهاد مردمی

سکوت دیگر پاسخگو نیست! چه باید کرد؟

بیست و پنجم بهمن ،سالروز اعتراض گسترده مردم ایران به عملکرد چندین ساله حکومت جمهوری اسلامی بود،که با توهین حداکثری به شعور مردم در آخرین انتخابات نمایشی ریاست جمهوری نمود پیدا کرد. این اعتراضات علارغم اظهار نظرسخنگویان جنبش سبز قائل به نظام اسلامی،که هنوز جنبش سبز را ملک لا یملک خود می دانند، از خواسته های محدود حق رای و اعتراض به انتخابات گذشته است و مردم ایران در حال حاضر در اعتراضات خود مستقیما راس نظام و خود نظام جمهوری اسلامی را هدف قرار داده اند .شورای پنهان راه سبز امید نیز همچنان اصرار بر پدرخواندگی جنبش اعتراضی مردم ایران دارد و با دعوتنامه و بیانیه های خود ،بیشتر به عنوان سوپاپ تخلیه هیجان اعتراضات عمل کرده و هنوز در افکار اصلاح طلبی خود غوطه می خورد . تجربه دعوت به سکوت و قدم زدن در پیاده رو ها و در ادامه آن ، شناسایی و به دام افتادن جوانان معترض در دستان سرکوبگران،ظاهرا برای "شورای زرد نا امیدی "،تجربه دلچسبی بوده که باز به تکرار آن تاکید می کند!!

ولی آنچه که باید از اتفاقات این روز و روزهای اخیر آموخت :

اولا، اصلاح طلبی و تلاش برای تغییر در قالب نظام جمهوری اسلامی برای همیشه در ایران مرده است و حتی شورای راه سبز امید نیز به عنوان سخنگوی جنبش سبزاصلاح طلبی (نه جنبش سبز مردمی ) جایگاه در خوری در میان معترضان به حکومت ندارد.
دوما ،نکته مهم دیگر عدم استقبال از دعوت به حرکتهای اعتراضی از سوی افراد ناشناس و بی هویتی چون شورای ذکر شده می باشد واین مهم نشان می دهد که ملت ایران در حال حاضر بیشتر از هر زمان دیگر،به آلترناتیوی شناسنامه دار همچون شورای ملی یا کنگره ملی ایران،برای هماهنگی و سازماندهی اعتراضات نیاز دارد .
سوما ،دیگر مسئله مهم این است که بار دیگر جمهوری اسلامی به همگان نشان داد که قائل به رعایت قانون بازی مدنی در صفحه شطرنج ایران نیست و هیچگاه نخواسته و نخواهد خواست که فضایی مناسب برای نقد و اعتراضات و مخالفتها و در کل برای اعتراضات مدنی ،ایجاد کند و این نشانگر آن است که در روزهای آینده ،احتمالا شاهد بروز اعتراضات مردمی در فازهایی بغیر از فاز اعتراضات مدنی خواهیم بود.
فشارهای روز افزون اقتصادی ،فضای خفگان سیاسی و خطر بروز جنگ ،عواملی هستند که خود برانرژی این موتور محرکه می افزاید و مطمئنا مردم در صورت لزوم به هر کاری دست خواهند زد تا کشور عزیزمان ایران و سرنوشت مردمان آن ،بازیچه ماجراجویی حکام دیوانه داخلی و سیاست ورزان موذی خارجی نگردد.
و این مهم زمانی میسر است که ملت ایران به جامعه جهانی نشان دهد ، خود در صدد نجات خویشتن و کشور از این منجلاب جمهوری اسلامی ساخته ،است و این تنها زمانی نمود می یابد که مردم ایران تکلیف خود را با حکومت جمهوری اسلامی ،یکسره کند.
در این میان ،آنچه که مردم ایران بایستی به آن توجه کنند،این است که حکومت فعلی در شرایط ترس و وحشت قرار دارد و با توجه به وقایع و رخدادهای ماههای اخیر در منطقه و دنیا ،شدیدا خود را در معرض فروپاشی می بیند.آیا مردم ما از خود پرسیده اند که این رژیم تا چه زمانی می تواند با تکیه بر نیروهای سرکوبگر ،تهدید به زندان و شکنجه و اعدام ،به حیات خود ادامه دهد؟!
حجم عظیم استقرار نیروها در سطح شهرها و گرفتن تصمیمات خارج از آموزه های علوم مدیریت بحران در زمانهای احساس خطر ،مثل تعطیلی زود هنگام مترودرشامگاه دیروز و ...نشان می دهد ،جمهوری اسلامی از نیروی جنبش اعتراضی مردم ایران ،برآورد دقیقی ندارد و قادر به محاسبه آن نیست و می توان از این مهم در غافلگیری و در صورت استمرار اعتراض ،بصورت ایجاد فرسایش در توان فیزیکی و روحی روانی نیروهای سرکوبگر استفاده کرد
مطلب مهم دیگر ریزش نیروهای درون نظام و اختلافات اساسی در درون حاکمیت است که علارغم خواست آنها ، خبرهایی گاها به بیرون درز می کند .بایستی تاکید نمود که از این مسئله نبایستی به سادگی عبور کرد ،بلکه با ایجاد بحث آشتی ملی در ایران آینده ،انرژی مضاعفی را در تصمیم گیری برای جدایی وعملکرد جدا شدگان از نظام و در نهایت ضعیفتر شدن بدنه حکومت اسلامی ،ایجاد کرد.
آنچه که از همه نوشته های این متن می توان به آن رسید و احساس نیاز کرد ،همانا بحث ایجاد شورای ملی ایران و تسریع در این امر است.بطوریکه در پی تشکیل آن ،سازماندهی برای اعتراضات و اعتصابات در فازهای مختلف و با پشتوانه نهادی حقوقی همچون شورای ملی عملی خواهد شد.
به نظر می رسد اوضاع بسیار نابسامان اقتصادی ،احساس خطر بروز جنگ و نابودی ثروتهای ملی وافزایش بحرانهای اجتماعی و فرهنگی ،همه دست در دست هم داده اند تا بهترین زمان برای وارد کردن ضربه کاری و نهایی به پیکره حکومت دیکتاتوری جمهوری اسلامی ، مهیا گردد.
امید می رود در روزهای نزدیک آینده ،اپوزیسیون داخل و خارج کشور،مسائل را با درایت و موشکافانه بررسی کرده وبه خاطر آینده ایران عزیزمان و ملت ایران،ضمن پذیرفتن تفاوتها و اختلاف دیدگاه در مسائل سیاسی و اقتصادی و اجتماعی ،بر روی مشترکات خود که مهمترین آن سرنگونی جمهوری اسلامی و حق تعیین سرنوشت مردم توسط انتخابات آزاد در ایران یکپارچه است، به توافق برسند.
انتظار می رود،در این مهم ،همه گروهها و اشخاص از حداکثر توان خود جهت رسیدن به هدف ،که همانا تشکیل شورای ملی به عنوان آلترناتیوی مشروع برای سرنگونی و دوران گذر از جمهوری اسلامی و رسیدن به حکومتی دمکراتیک در قالب جدایی دین از حکومت است،استفاده کنند.

پاینده ایران و ملت ایران

همایون نادری فر
15/2/2012

رفراندوم رفراندوم، این است شعار مردم



بیست و پنجم بهمن، فریاد آزادی

یادشان زمزمه نیمه شب مستان باد تا نگویند که از یاد فراموشانند

این روزها را با گرامیداشت خاطره دو فرزند دلبند سرزمینمان، محمد مختاری و صانع ژاله و همچنین همه جانباخته گان راه آزادی گرامی می داریم. به دل شکسته و پر از اندوه و روح خستگی ناپذیر مادران و پدران محمد مختاری، صانع ژاله، سهراب، ندا و دیگر فرزندان دلیر و جاودان این سرزمین ، سوگند که تا آخرین نفس و با تمام نیرو به دادخواهی خون همه فرزندان ایران بر خواهیم خاست و تا آزادی همه زندانیان سیاسی-عقیدتی از پا نخواهیم نشست.



خداوند نگهدار ایران باد
رضا پهلوی


حذف برنامه ریزی شده تاریخ شاهان ایران از کتابهای درسی



حذف تاریخ شاهان ایران از کتب درسی مدارس میهن عزیزمان ،برنامه بسیار حساب شده و دقیقی است که جمهوری اسلامی در ادامه پروژه ناآگاه و بی اطلاع نگه داشتن مردم ،انجام می دهد . به راستی این حکومت چه خوب می داند که چگونه باید پایه های پوشالی و خرافی خود را با چنین برنامه هایی سراپا نگه داشته و به حیات خود ادامه دهد .

بدبخت ملتي که تاريخ کشورش را نداند وشوربخت تر از آن ملتي که نخواهد تاريخ کشورش را بداند. در جهان تنها يک درایت وجود دارد و آن آگاهي است و تنها يک گناه وجود دارد که آن جهل و نادانی است. حماقت مرزی ندارد


پاینده ایران
چهاردهم بهمن ماه سال هفت هزار و سی وسه میترایی

برگی از تاریخ ، سخنرانی ویکتور هوگو در مجلس فرانسه




سخنرانی فراموش نشدنی ویکتور هوگو بزرگ‌ترین شاعر سده نوزدهم فرانسه و شاید بزرگترین شاعر در گستره ادبیات فرانسه در مجلس فرانسه که بعنوان یکی از تاثیر گذارترین سخنرانی های دو قرن اخیر همواره در یاد ها خواهد ماند . متن سخنرانی مذکور که ترجمه استاد شجاالدین شفا می باشد در پی خواهد آمد :

برای پی ریزی جامعه ای بکوشیم که در آن حکومت بیشتر از یک قاتل عادی حق قاتل شدن نداشته باشد، و وقتیکه بصورت حیوانی درنده حمل کند، با خودش نیز چون با حیوانی درنده عمل شود
برای پی ریزی جامعه ای بکوشیم که در آن جای کشیش در کلیسای خودش باشد و جای دولت در مراکز کار خودش، نه حکومت در موعظه مذهبی کشیشان دخالت کند و نه مذهب به بودجه و سیاست دولت کاری داشته باشد.
برای پی ریزی جامعه ای بکوشیم که در آن، همچنانکه قرن گذشته ما قرن اعلام تساوی حقوق مردان بود، قرن حاضر ما قرن اعلام برابری کامل حقوقی زنان با مردان باشد.
برای پی ریزی جامعه ای بکوشیم که در آن آموزش عمومی و رایگان، از دبستان گرفته تا کلژدوفرانس، همه جا راه را به یکسان بر استعدادها و آمادگی ها بگشاید. هرجا که فکری باشد کتابی نیز باشد. نه یک روستایی بی دبستان باشد، نه یک شهر بی دبیرستان، نه یک شهرستان بی دبیرستان،و همه اینها زیر نظرو مسئولیت حکومتی laic، حکومتی کاملا laic، حکومتی منحصرا laic.
برای پی ریزی جامعه ای بکوشیم که در آن بلای ویرانگری بنام گرسنگی جایی نداشته باشد. شما قانونگزاران، از من بشنوید که فقر آفت یک طبقه نیست، بلای همه جامعه است. رنج فقر تنها رنج یک فقیر نیست، ویرانی یک اجتماع است. احتضار طولانی فقیر است که مرگ حاد توانگر را به دنبال میاورد. فقر بدترین دشمن نظم و قانون است. فقر نیز، همانند جهل، شبی تاریک است که الزاما میباید سپیده ای بامدادی در پی داشته باشد.

ویکتور هوگو، سخنرانی در مجمع قانون گزاری فرانسه
پانزده ژانویه 1850

منبع: کتاب "پس از 1400سال" نوشته شجاع الدین شفا

خمینی کبیر،در ویرانگری واقعا کبیر بود


امروز سالگرد ورود مردی از تبعید به کشور عزیزمان ایران است که اگر نظری برتاریخ معاصر ایران بیاندازیم ،می بینیم ، با ورود او دوران افول و شوربختی مردمان ایران آغاز شد. وی با وعده های فریبنده و دروغ خود مردمی را فریب داد که آغاز اصلاح اشتباهات جزئی حکومت شاهنشاهی را قبول نکردند و با پشتیبانی دستهای پشت پرده حکومتهای متخاصم و مخالف ایران قدرتمند، خود و سرنوشت خود را به دست مردی سپردند که برای برگشت به کشورش اعتراف کرد ،هیچ احساسی ندارد.
تحریک عراق به آغاز جنگ وحذف فیزیکی مخالفان و حتی منتقدان حکومت اسلامی ،آغازی بود بر دوران طلایی خمینی کبیر که به راستی در نابودی کشور از همه جهات ،کبیر بود.
ادامه سیاستهای وی پس از مرگ او توسط فرزندان خلفش چون خامنه ای ها ،نتیجه ای ویرانگر برای کشور و مردم ایران داشت که امروزه به عینه شاهد آن هستیم.
بسیار به جاست که از هموطنان درخواست شود به دنبال واقعیتها و مستندهای تاریخ بروند و آنچه را که این سالها با پوست و استخوان،حس کرده اند،به واقع مشاهده و درک نمایند .دیدن فیلمها ی مصاحبه این ویرانگر ایران و خواندن نشریات و روزنامه های موجود در آرشیوها بزرگترین و بهترین وسیله آگاهی بخشی است که هموطنانمان به آن نیاز دارند.(چرا که عده ای نوشته های کتابها و مقالات را غرض ورزی و نادرست می دانند ، ولیکن ویدئو ها و روزنامه ها گواه کاملا مستند از آنچه اتفاق افتاده ،است )
به امید روزی که مردمان کشورم ایران با آگاهی کامل و به دور از احساس غالب، حاصل از بازیچه شدن در دست پنهان اندیشان، برای آینده کشور عزیزمان ایران بیاندیشند و به اندیشه هایشان با ایمان تام عمل کنند...به امید آنروز

پاینده ایران

دوازدهم بهمن ماه هفت هزارو سی وسه میترایی