عمليات نظامي آمريكا در طبس
امروز ای میلی برایم رسید که حاوی اطلاعات جالبی بود که می خواهم به مرور زمان آنها را یکی یکی در وبلاگ بگذارم ، مناسب دیدم اولین مطلب را در مورد عملیاتی بنویسم که سالهاست نکات مبهمی در آن وجود دارد و سئوالات زیادی در مورد آن تا به امروز ذکر شده است،صحت و سقم این اطلاعات را نمی توانم تائید کنم ولیکن قبلا زمزمه هایی در این مورد به گوشم رسیده بود که اینک با جزئیات دقیقتر بدستم رسید ،جمهوری اسلامی نیز بداند که ماه همیشه پشت ابر نخواهد ماند و کم کم تمام مسائل پشت پرده برای ملت ایران آشکار خواهد شد...پاینده ایران
در ابتدا بهترين روش در نظر نيروهاي ويژه آمريكا، وارد شدن به ايران از طريق كاميونها و به وسيله مرز زميني تركيه بود ولي اين روش به دلايل سياسي و ريسك تلفات سنگين، كنار گذاشته شد. سپس موضوع عمليات از طريق هوا مطرح شد. در دسامبر 1979 گروهي از نيروهاي ويژه انتخاب شده و تحت تمرينات مخصوص قرار گرفتند. اين تمرينات تا مارس 1980 به طول انجاميد. در تاريخ 16 آوريل 1980 (27 فروردين 1359) انجام عمليات تاييد شد و دستور شروع آن داده شد. بين روزهاي 19 تا23 آوريل (30 فروردين تا 2 ارديبهشت 59) نيروهاي عملكننده به جنوب غربي آسيا منتقل شدند. اين نيروها تمرينات خود را در پايگاهي در مصر گذرانده بودند.
در ابتدا بهترين روش در نظر نيروهاي ويژه آمريكا، وارد شدن به ايران از طريق كاميونها و به وسيله مرز زميني تركيه بود ولي اين روش به دلايل سياسي و ريسك تلفات سنگين، كنار گذاشته شد. سپس موضوع عمليات از طريق هوا مطرح شد. در دسامبر 1979 گروهي از نيروهاي ويژه انتخاب شده و تحت تمرينات مخصوص قرار گرفتند. اين تمرينات تا مارس 1980 به طول انجاميد. در تاريخ 16 آوريل 1980 (27 فروردين 1359) انجام عمليات تاييد شد و دستور شروع آن داده شد. بين روزهاي 19 تا23 آوريل (30 فروردين تا 2 ارديبهشت 59) نيروهاي عملكننده به جنوب غربي آسيا منتقل شدند. اين نيروها تمرينات خود را در پايگاهي در مصر گذرانده بودند.
نيروهاي شركتكننده در ماموريت از هر 4 نيروي مسلح آمريكا انتخاب شده بودند. 8 فروند بالگرد RH-53D مين روب از نيروي دريايي با خدمه از نيروي تفنگدار دريايي 12 فروند هواپيما از نيروي هوايي ( 3 فروندEC-130E - 4 فروند MC-130E - 3 فروند AC-130 و دو فروند C-141 ) و كماندوها نيز از ارتش آمريكا انتخاب شده بودند. تعدادي از رابطين نيز قبل از شروع عمليات به تهران فرستاده شده بودند. ناوهاي هواپيمابر USS Nimitz (CVN68) و USS Coral sea (CV43) نيز در درياي عمان حاضر بودند و آمادگي پشتيباني هوايي عمليات را با F-14A - A-6E و A-7E هاي خود داشتند.
كليات نقشه خيلي ساده بود. نيروهاي عملكننده شب قبل از حمله وارد ايران ميشدند؛ به نحوي خود را به تهران مي رساندند و تا شب حمله مخفي ميشدند، حمله را انجام ميدادند و سپس از ايران خارج ميشدند.
ولي در جزييات نقشه كمي پيچيدهتر به نظر ميرسيد. در شب اول عمليات 3 فروند MC-130E وارد ايران ميشدند و در نقطهاي نزديك شهر طبس فرود ميآمدند. اين 3 فروند حامل نيروهاي دلتا، فرماندهان عمليات، مترجمين و رانندگان كاميونها بودند. 3 فروند EC-130E به دنبال هواپيماهاي قبلي روانه ميشدند و خود را براي سوخت رساني به بالگردها در محل فرود آماده ميكردند. زماني كه بالگردها سوختگيري كردند، نيروهاي دلتا را سوار كرده و عازم منطقهاي در نزديكي تهران ميشدند تا در آن جا با رابطيني كه ازقبل در ايران حضور داشتند، ديدار كرده و در مكان امني پنهان شوند. بالگردها نيز به مكان امني در همان نزديكي رفته و تا زمان فراخوانده شدن توسط نيروهاي ويژه، در آن جا مخفي ميشدند.
در شب بعد مجددا MC-130E و EC-130E ها به ايران پرواز ميكردند. منتها اين بار حامل تعدادي كماندو و هدف آنها فرودگاه منظريه ميباشد.
كماندوها به فرودگاه حمله و آن جا را تصرف ميكردند تا دو فروند C-141پيش بيني شده براي تخليه گروگانها و نيروهاي دلتا بتوانند فرود بيايند.3 فروند AC-130E نيز به منظور پشتيباني و پوشش كماندوهايي كه به فرودگاه منظريه حمله ميكردند وارد عمل ميشدند. همزمان با حمله گروه دوم كماندوها به فرودگاه منظريه، نيروهاي دلتا به محل سفارت حمله ميكردند، گروگان ها را نجات داده و با كاميونها به سمت استاديوم امجديه (شهيد شيرودي) حركت ميكردند. بالگردهاي RH-53D در اين مكان منتظر آنها بودند. كماندوها و گروگانها سوار بر بالگردها شده و به سمت فرودگاه منظريه حركت ميكردند و با دو فروند C-141 از ايران خارج ميشدند و راهي پايگاهي در عربستان سعودي ميشدند. البته چون بالگردها را نميتوانستند از ايران خارج كنند، قبل از ترك ايران آنها را منهدم ميكردند.
همانطور كه ميبينيد طرح عمليات به خوبي برنامهريزي شده بود اما اين عمليات شكست خورد. چرا؟؟؟
با مطالعه جزئيات اجراي اين عمليات بخوبي مي توان دريافت كه
1- طوفان شن نمي توانسته عامل شكست آن باشد چون نيروي هوايي و دريايي آمريكا با هماهنگي سازمان هوافضاي آمريكا يعني ناسا از بروز احتمالي طوفان شن در منطقه طبس آگاه بودند و هواپيماها و بالگردهاي شركت كننده در عمليات را به پيشرفته ترين دستاوردهاي هوايي و فضايي روز مجهز كرده بودند و از شش ماه پيش از آغاز عمليات در مانورهاي شبيه سازي شده در صحراي نواداي آمريكا بارها و بارها طوفان هاي شن به مراتب شديدتر از طوفان هاي دشت هاي كوير و لوت ايران را تجربه كرده بودند.
2- در گزارشات محرمانه كه بعدها اينجا و آنجا بطور غير رسمي منتشر شد و همچنين در دفترچه هاي خاطرات بازماندگان آن عمليات بارها و بارها صحبت از هواپيماهاي مرموز و ناشناسي شده كه در طول عمليات اطراف آنها پرسه مي زدند.
و جالب اينجاست كه با گذشت اينهمه سال هنوز هم مقامات آمريكايي بطور رسمي طوفان شن را مسبب اصلي شكست عمليات پنجه عقاب عنوان مي كنند و مقامات ايراني هم بر اين ادعا اصرار دارند كه همانگونه كه ابابيل سپاه ابرهه را از كار انداخت ريگهاي صحرا نيز عمليات آمريكايي ها را خنثي كرد.
اما واقعيت؛
پيش از انقلاب به دستور شاه و با همكاري مستشاران آمريكايي در چند نقطه از ايران باندهاي پرواز صحرايي ساخته شد كه يكي از آنها در استان فارس، يكي ديگر در استان ايلام (بخشي از جاده ايلام – اهواز) و ديگري نيز در صحراي طبس واقع شد. هدف از ساختن اين باندها نشست و برخاست اضطراري هواپيماها و بالگردها در مواقع فورس ماژور بود. به عنوان نمونه در سال پاياني جنگ ايران و عراق يعني 1367 هنگام ورود نيروهاي سازمان مجاهدين به داخل خاك ايران (عمليات فروغ جاويدان) باند واقع در جاده ايلام – اهواز مورد استفاده دو فروند فانتوم ايراني قرار گرفت به گونه ايكه اين دو هواپيما پس از انجام هر سورتي پرواز به جاي بازگشت به پايگاه خود در همدان در همان باند (جاده) فرود مي آمدند، و از طريق دو فروند هواپيماي C130 كه قبلا در آن جاده فرود آمده بودند سوختگيري و مهمات گيري مي كردند و ظرف 5 دقيقه خود را به نيروهاي مهاجم كه بر روي جاده شاه آباد غرب – كرمانشاه قرار داشتند مي رساندند و اين كار تا پايان روز ادامه داشت و عملا به خاطر نزديك بودن باند به خط مقدم جبهه نيروهاي مجاهد خيال مي كردند كه نيروي هوايي ايران حداقل 20 تا 30 فانتوم براي بمباران آنها اختصاص داده در صورتيكه تنها دو هواپيما بودند كه بخاطر نزديكي باند به محل درگيري هر 5 دقيقه يكي از آنها در منطقه ظاهر مي شد.( توضیح : *یکی از کارشناسان نظامی این مورد را غیر قابل امکان دانستند و باند خاکی را غیر قابل استفاده برای هواپیمای نظامی جنگی شکاری معرفی کردند، به این علت که مکش موتور در هواپیماهای جنگی بقدری قدرتمند است که درباند پرواز نبایستی هیچ شیئ خارجی وجود داشته باشد که وارد موتورشده وآن را از کار می اندازد ودیگر حساسیت ساختار چرخ و ... که در باند حاوی پستی و بلندی و سنگ و غیره امکان پذیر نمی باشد دیگر اینکه زمان مسلح شدن و سوخت گیری یک هواپیمای جنگی حال بر فرض وجود تمام امکانات و پرسنل مربوطه در زمان 5 دقیقه امکان پذیر نیست ) اين مورد را يادآوري كردم كه دوستان اهميت استراتژيك اين باندهاي صحرايي را متوجه شوند. و اما باند واقع در صحراي طبس براي چندين سال مورد بهره برداري ارتش آمريكا قرار داشت كه از طريق آن كمكهاي لجستيكي خود را به مجاهدين افغان مي رساند كه در حال نبرد با ارتش شوروي بودند(تاریخ جنگ افغانها با شوروی بر می گردد به بعد از انقلاب و شورش 57 و این کمکها در آن مقطع زمانی،امکان پذیر نیست). روس ها بارها و بارها به شاه اعتراض كردند كه چرا باند صحراي طبس را در اختيار آمريكايي ها قرار داده است و حتي چندين بار نيز تلاش كردند كه هواپيماهاي ميگ 25 خود را براي نابودي تداركات ارتش آمريكا به سوي اين پايگاه بفرستند اما با وجود هواپيماي استراتژيك و فوق مدرن آن زمان يعني اف 14 در نيروي هوايي ايران روس ها نتوانستند هيچ حمله هوايي عليه باند طبس انجام دهند. همانگونه كه مي دانيد هواپيماي اف 14 كه در زمان خودش به مدد رادار قوي و موشك هاي فونيكس يك هواپيماي فوق پيشرفته در دنيا به شمار مي آمد تنها در اختيار نيروي دريايي آمريكا و نيروي هوايي ايران قرار داشت و اصولا فلسفه ورود اين هواپيما به نيروي هوايي ايران تجاوز ميگ هاي 25 روسي به مرزهاي شمالي ايران بود و در آن روزگار ميگ 25 با سرعت سرسام آور خود (3500 كيلومتر در ساعت) و سقف پروازي بسيار بالا از دسترس هر نوع جنگنده اي خارج بود اما با ظهور هواپيماي اف 14 ميگ 25 نيز آسيب پذير شد و از زماني كه اين هواپيما به نيروي هوايي ايران پيوست هواپيماهاي روسي نيز شهامت عبور از نقطه صفر مرزي را از دست دادند. پس از انقلاب بخاطر نبود حكومت مركزي قوي و منسجم در ايران راه براي هواپيماهاي روسي دوباره باز شد و كار بجايي رسيد كه ميگ هاي روسي حتي تا نزديكي مشهد هم گشت زني مي كردند. اين كار ادامه داشت تا اينكه آمريكايي ها تصميم گرفتند كه اين بار از باند صحراي طبس براي انجام عمليات پنجه عقاب استفاده كنند. روسها كه تحركات آمريكايي ها را از مدت ها پيش در اقيانوس هند و خليج فارس زير نظر داشتند متوجه ورود هواپيماها و بالگردهاي آنها به درون خاك ايران شده بودند و در يك فرصت مناسب و درست در جايي كه سالها انتظار آن را مي كشيدند ضربه خود را به ناوگان هوايي آمريكا وارد كردند و در نيمه شب پنجم ارديبهشت 59 باند طبس را بمباران كردند كه در همان بمباران اوليه دو بالگرد و يك هواپيماي آمريكايي نابود شد و اينگونه بود كه ادامه عمليات لغو شد. جالب است كه روز بعد يعني ششم ارديبهشت نيز هواپيماهاي روسي دوباره وارد منطقه طبس شده و اينبار در روشنايي روز دست به بمباران گسترده منطقه زدند و هر آنچه كه از شب قبل سالم بجا مانده بود را نابود كردند و جالبتر اينكه سردمداران انقلاب نوپاي ايران نيز اين بمباران دومي را به نيروي هوايي ايران نسبت دادند كه به دستور بني صدر منطقه را بمباران كرده و در جريان آن شماري از پرسنل سپاه يزد از جمله آقاي منتظر القائم فرمانده سپاه يزد كه تازه متوجه موضوع شده و به منطقه وارد شده بودند كشته شدند. بيچاره خانواده منتظر القائم كه پس از 32 سال هنوز هم بني صدر را لعن و نفرين مي كنند!(کارشناسی سیاسی و نظامی در این مورد می گوید : با توجه به موقعیت لاشه های هواپیما و هلیکوپترها و محل انفجار بمبها در نزدیکی لاشه ها و اطلاعات موثق منتشر شده سری و اسناد منتشر شده،بمباران اول توسط شوروی انجام شده بود ولی بمباران دوم به دستور بنی صدربوده و به راهنمایی فرمانده نیروی هوایی وقت که گفته بود ، هلیکوپترهای سالمی که در محل مانده ،چون در ایران مشابه ندارد ،به درد نمی خورد. در حالی که نیروی دریایی ایران دارای تعدادی از این هلیکوپترها بود)
و اما چرا همه طرفين درگير در اين عمليات اين همه سال سكوت كردند و هيچگاه حاضر به افشاي واقعيت نشدند؟
1- جيمي كارتر رييس جمهور وقت آمريكا كه انجام عمليات پنجه عقاب با دستور و نظارت مستقيم او اجرا شد پس از شكست عمليات سريعا در يك نطق تلويزيوني گناه را به گردن طوفان شن انداخت و با اينكه دقيقا مي دانست كه كار روس هاست اما براي فرار از اذهان عمومي آمريكا كه ممكن بود در آن دوران جنگ سرد آمريكا را به سمت رويارويي مستقيم نظامي با ابرقدرت شرق سوق دهد از گفتن واقعيت به مردمش خودداري كرد
2- روسها نيز طبق عادت هميشگيشان پنهان كاري كردند و هيچگاه نقش خود را در اين ماجرا فاش نكردند چون نمي خواستند كه آشكارا بهانه اي دست طرف هاي غربي بدهند
3- سردمداران انقلاب نوخاسته ايران نيز كه متوجه شده بودند كه بستر انقلاب بر روي پايه هاي خرافات و امداد غيبي مستحكم تر مي شود و اذهان عمومي مردم ايران را مساعد پذيرش اينگونه حرف ها مي دانستند گفته هاي جيمي كارتر را تكرار كردند و درست زماني كه چهره خميني را در ماه ديدند اعلام كردند كه ارتش آمريكا در طبس گرفتار طوفان شن شده كه به امر خداوند همچون ابابيل بر سر سپاه كفر فرود آمدند و خود خميني نيز در يكي از سخنراني هايش گفت كه "شما فكر مي كنيد چه كسي در طبس آمريكا را به دام انداخت؟ ما بوديم؟ نه ريگها بودند كه به امر باريتعالي آن فضاحت را بر سر آنها در آوردند ...
و اينگونه شد كه شد.
تیوری شما تا حدودی صحیح است ولی دعوا بر سر باند سحرایی طبس به این دلیل بود که امریکاییها از انجا به نیروهای ضد روس افغان کمک میکردند و دولت روسیه از این موضوع بشدت ناراحت بود تا اینکه در انشب بهر دلیلی به نیروهای امریکایی حمله کردند و بمباران روز بعد هم به احتمال زیاد کار ایرانیها بود برای سرپوش گذاشتن بر ماجرای اصلی و جلوگیری از افشای کمک امریکا به جنگجویان مسلمان افغان با کمک ایران در جنگ با روسهای کمونیست. امریکا در ایران نیروهای کمکی زیادی در اختیار داشتند از جمله کسانیکه در انشب بعد از شکست عملیات چراغهای امجدیه را روشن کردند تا بعدا عملیات باسم گروگانها تمام شود. مردم ایران باید بدانند که سخن خمینی در مورد افول کمونیسم یک پیشگویی یا الهام نبود بلکه ایران با امریکا در فروپاشی شوروی از نزدیک همکاری میکرد.
پاسخحذفمن هم این مطلب رو که روسها در این عملیات شرکت داشتند رو از افرادی در حزب توده که با دولت شوروی سابق در ارتباط بودند شنیدم،
پاسخحذفروشنگری بسیار جالبی بود از یک حادثه تاریخی. با اجازه شما به چند مساله اشاره کنم، یکی دیگر از این فرودگاههای صحرایی در استان آذربایجان غربی در ۱۵ کیلومتری جنوب سّد ارس و تقریبا کنار جاده ترانزیت ترکیه قرار دارد. دوما اشاره کردید به کمک آمریکا به مجاهدان افغان در زمان شاه. کودتای کمونیستی محمد تراکی در افغانستان تقریبا ۶ ماه قبل از فاجعه ۵۷ روی داد و لشکر کشی روسها به افغانستان تقریبا در اواخر سال ۵۸ .
پاسخحذفبا این حساب در این مقطع زمانی آمریکاییها هم به مجاهدین افغانی کمک میکردندکه احتمالش کم میباشد با توجه به سرعت حوادث و توانایی آمریکا در واکنش بدین حوادث (کودتا در افغانستان و شروع انقلاب در ایران) و همزمان این توهم را را در شاه تقویت میکردند که متحد او بر علیه اتحاد جماهیر شوروی هستند. تئوری دیگری که وجود دارد اینستکه ایران و بهتر بیان کنیم، نظام شاهنشاهی و شاه این کمکها را سازماندهی کرده و سلاحها را به افغانستان میرساند که به مزاج اتحاد جماهیر شوروی خوش نمیآید که در مقابل اتحاد سرخ و سیاه را عملی میکند که نتیجه آن شورش ۵۷ میباشد. در کتابهای تاریخی اروپا انقلاب ۵۷ ایران و سقوط افغانستان، پیشروی کمونیسم و عقب نشینی دنیای آزاد و سرمایه داری در دوران جنگ سرد تعبیر و تلقی شده است.
و در رابطه با طبس به نظر میرسد که کمکها ی آمریکا به افغانستان با آگاهی سردمداران جدید ادامه پیدا میکند که به غیر از آن ایستگاههای شنود شمال ایران را نیز در اختیار داشتند. دقیقا ایندو مساله باعث تسخیر سفارت آمریکا برای اولین بار توسط چریکهای فدائی البته با دستور مستقیم کرملین شد که نمایش بعدی خمینی آنرا تکمیل کرد. همان زمان شایعه بود که اولاً هواپیماهای آمریکایی توسط موشکهای دور برد روسیه زده شده اند و اینکه این هواپیماها و هلیکوپترها سلاح به افغانستان میرساندند و قصد نجات گروگانها را نداشتهاند. دوما گروگانها در اصل گروگان نبودند و نقش مشاور را برای شورای انقلاب بازی میکردند. و بدین شکل جنگ سرد ادامه داشت.
داستان ناشيانهاي است. در بهترين وضعيت، اين داستان فقط ميتواند يك فرضيه باشد كه هيچگونه (تأكيد ميكنم) هيچگونه شواهد عيني براي اثبات آن ارائه نشده است. نويسنده با داستانبافي خواسته است فرضيهي جديد مطرح كند و بعد در ذهن خود فرضيه را به واقعيت بدل كرده است. هرچند داستان ابابيل و ... هم به قدر كافي احمقانه است كه نتوان باورش كرد. در مورد بمباران هليكوپترها هم شخصاً خودم از پخش مستقيم مصاحبهي بنيصدر شنيدم كه ميگفت با هواپيماي شكاري (شناسايي؟) دونفرهاي از جنوب برميگشتم كه خبر قضيهي طبس را شنيدم و از خلبان خواستم كه به سمت طبس برويم. بعد از رسيدن دستور دادم كه هليكوپترهاي سالم را بمباران كند.
پاسخحذفYEK KHABARNEGAR VA KAVOSHGAREH AMRICAIE BE NAMEH
پاسخحذف((ROBERT DREYFUSS))
DAR HAMAN SALHAEY AVALIYEH DAHEYEH 80 MILLADI KETABI DAR BAREHYEH ENGHELABE IRAN NEVESHT BE NAMME
((HOSTAGE TO KHOMEINI))
DAR INKETTAB DAGHIGHAN IN MATTALEB MATTRAH SHODEH AST
پنجشنبه شب ۱۲ اسفند ۱۳۹۱ حسن عباسی در برنامه زنده «دیروز، امروز، فردا» که به موضوع جایزه اسکار «آرگو» و ارتباط کاخ سفید و آکادمی اسکار میپرداخت، دلیل شکست عملیات نظامی آمریکا در طبس را اشتباه استراتژیک و ضعف لجستیک ارتش آمریکا خواند.
پاسخحذفاو با اعلام اینکه جمهوری اسلامی از سال 1370 از این ماجرا آگاه است، افزود، آمریکاییها برای سرپوش گذاشتن روی این اشتباه احمقانه با ما در اینکه دلیل اصلی این حادثه طوفان شن بود، همراه شدند. عباسی تاکید کرد که بهترین پاسخ برای «آرگو» به تصویر کشیدن این اشتباه تاریخی آمریکاییهاست که سالها تلاش کردهاند خود را در میان دیگر کشورها بصورت یک «ابر انسان» به تصویر بکشند.
مسلماً آرگو ، کتاب جیمی کارتر ، چپ لیبرال و هرج و مرج جهانی ..... ( نوشته مارک ایوانس )
jimmy Carter: The Liberal Left and World Chaos: A Carter/Obama Plan That Will Not Work
و کتاب : اتحاد خیانتکارانه : مناسبات پنهان : آمریکا ؛ اسرائیل و جمهوری اسلامی ایران
Treacherous alliance : the secret dealings of Israel, Iran
به خوبی قصد ایالات متحده آمریکا از شبیه سازی این عملیات فرضی ! برای توجیه مصادره 12 میلیارد دلار دارایی ها و وام های پرداختی دولت شاهنشاهی بابت تسلیحات نظامی ارتش ایران و به موازات آن 35 میلیون دلار توسط دولت مکاره بریتانیا !!! ( کاملاً بی ربط به هر ماجرا ) انجام شده دست نشاندگی جمهوری اسلامی علنی تر از آن که اینگونه فرض گردد !!
http://www.solargeneral.com/library/treacherous-alliance-trita-parsi.pdf