رضـــا پهلـــوی را آنطــــور کـــه هســـت ،بشنـــاســـیم ...


امروز نوشته ای از یکی از دوستان وبلاگ نویسمان دیدم و این نوشته را بسیار نزدیک به مطلبی دیدم که تصمیم داشتم در مورد شاهزاده رضا پهلوی و طرفداران واقعی ایشان ، بنویسم و این مهم  ،ماهها بود فکرم را مشغول کرده بود .

از تک تک هم میهنانم و بخصوص آنانکه با چشمانی بسته و بدون مطالعه و دیدن نوشته ها و مصاحبه های شاهزاده رضا پهلوی ، و آشنایی با افکار و عملکرد ایشان ، در مورد وی و پشتیبانان واقعی ایشان ( تاکید میکنم : پشتیبانان و طرفداران واقعی ایشان) قضاوت می کنند ؛ می خواهم ،حتما وقت و زمانی را برای خواندن این مطلب اختصاص دهند .

بار دیگر لازم است از دوست عزیز و توانمند با نام مستعار خرد گرا سپاس گزار باشم که دقیقا شرایطی شبیه من را در گذشته سیاسی خود تجربه کرده است و نوشته او ، نمایانگر نظر و نگاه جمعیت بزرگی از جوانان کنشگر در جامعه کنونی درون ایران و بیرون از ایران است ،با این تفاوت که من بر خلاف نظر ایشان، نظام پادشاهی پارلمانی را بهترین گزینه برای ایران آینده می دانم ،چرا که تنها عاملی خواهد بود برای تضمین یکپارچگی ملی و همگرایی اقوام و جمعیت رنگین کمانی ایران عزیزمان و سامانه ای برای نگهبانی از میراث و تمدن راستین ایران زمین .

همایون نادری فر
8 اسفند 1391 خورشیدی

.

رضا پهلوی و جمهوریت, چشم انداز آینده اپوزیسیون ایران

روزی نیست که در دنیای مجازی چرخی بزنی و نوشته ای از هم سویی یا عدم همسویی با رضا پهلوی نخوانی. تو گویی وجود رضا پهلوی تنها علت ناکامی های اپوزیسیون می باشد. متاسفانه برخی از این نوشته ها با بیان موارد اتهامی و توهین آمیز تنها به تخریب رضا پهلوی پرداخته است و کمتر نوشته انتقادی راه گشا را می توان در میان آنها پیدا کرد که دغدغه ها و نگرانی ها و ضعف های یک نظام پادشاهی در آینده ایران را بر شمارد.نویسنده خود جوانی است جمهوری خواه با گرایشات سوسیال دموکراتیک سبز (گرایش به محیط زیست) و با تجربه کار در اردوگاه و فضای فکری اصلاح طلبی "دوم خردادی" و "بیست و دوم خردادی" در گذشته. نویسنده این نوشتار فرای غرق شدن در مبارزات دنیای مجازی با افراد و گروه های سیاسی در ارتباط مستقیم بوده و تا حد امکان فرای گرایشات سیاسی و ایدئولوژیکی با این افراد و گروه ها همکاری می نماید. در این نوشته تلاش خواهم کرد تا یافته های خود را از شخص رضا پهلوی و طرفداران او به روی کاغذ آورم. شاید این نوشته گامی کوچک در جهت رفع برخی سوء تفاهم ها و غرض ورزی ها و کلی گویی های نادرست باشد.


رفتار فردی
رضا پهلوی فردی خوش اخلاق, شوخ, خوش لباس و خودمانی است. او در اولین ارتباطش با افراد, خود را با نام معرفی می کند. "رضا پهلوی" نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر. رضا پهلوی در جمع های کوچک و غیر رسمی و یا نیمه رسمی جایگاه خاصی برای خود قائل نیست و اکثرن در یک حلقه خودمانی با افراد صحبت می کند. رضا پهلوی سخن ور خوبی است و طولانی سخن می گوید و برای اهداف و عقایدش سخن زیاد دارد. اما او گوش شنوا نیز دارد و حتی از افرادی که برای اولین بار آنها را می بیند در تصمیم گیری ها و پیشبرد کار نظر خواهی می کند. از وطن دوستی او همین بس که به ادعای خودش از نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی تقاضا کرده بود که به عنوان خلبان در جنگ شرکت کند که این تقاضا بی پاسخ باقی ماند.


طرفداران رضا پهلوی

قشر ها, گروه های سنی با گرایش های فکری گوناگون در داخل و خارج ایران از او طرفداری می کنند, که یا طرفدار نظام پادشاهی مشروطه به پادشاهی او بوده و یا شخص او را فرای ساختار نظام پادشاهی, فردی مناسب در سپهر سیاسی آینده ایران می دانند. شخص رضا پهلوی دیدگاه های متفاوتی نسبت به هر یک از افراد و گروه های طرفدار و هوادار دارد.این افراد و گروه های طرفدار به شرح زیر می باشند:


1- افراد پیر و جوان از قشر های گوناگون اجتماعی و سطح تحصیلات گوناگون, که خاطرات خوشی از دوران پادشاهی پدر او را یا تجربه کرده اند, یا شنیده اند و یا خوانده اند و یا فرای این نوستالژی تنها به واسطه رفتار و سخنان منطقی, او را جایگزین مناسبی برای سیستم امروز ایران می دانند  اکثر این افراد تنها هوادارند و گاهن در فضای مجازی تلاش های رسانه ای می کنند و اقلیتی از آنها همانند طیف های دیگر سیاسی, رفتار های بسیار زننده و خود کامه ای دارند.
تمامی طرفداران رضا پهلوی به اشتباه به عنوان "سلطنت طلب" خوانده می شوند که از نظر ادبیات سیاسی واژه اشتباهی می باشد. خود رضا پهلوی و اکثر طرفدارانش به این مطلب اشاره می کنند که سیستم مطلوب به عنوان "پادشاهی مشروطه پارلمانی" هیچ سنخیتی با "سلطنت طلبی" ندارند. شخص رضا پهلوی دوستی اقلیتی را که رفتار های خودکامه ای دارند را به "دوستی خاله خرسه" تشبیه کرده است و این رفتار ها را به تندی انتقاد می کند.


 2- حزب مشروطه ایران این حزب در منشور دموکراتیک و سکولار خود به طور مبسوط به تلاش خود برای حاکمیت دموکراسی در چهارچوب اعلامیه جهانی حقوق بشر پرداخته است و نظام مطلوب خود را پادشاهی مشروطه به پادشاهی آقای رضا پهلوی نامیده است.دو نکته حائز اهمیت این است که؛نخست اینکه با وجود سابقه بیش از 2500 سال نظام پادشاهی در ایران, در هیچ برهه تاریخی یک نظام پادشاهی مشروطه در ایران حاکم نبوده و اگر خواسته های این حزب با رای مردم به تحقق بپیوندد این اولین تجربه تاریخی ایران با یک نظام دموکراتیک پادشاهی مشروطه خواهد بود. در آن سو نیز اگر به رای مردم یک نظام جمهوری با معیار های دموکراتیک بر کشور حاکم شود نیز اولین تجربه این فرم از حکومت در ایران خواهد بود.دوم اینکه, این حزب آقای پهلوی را به عنوان کاندیدای خود معرفی می کند و انتخاب این شکل حکومت و پادشاهی شخص رضا پهلوی را به رای مردم می گذارد. این بدین معنیست که حق رای افراد و گرایشات دیگر پادشاهی یا جمهوری نیز برای این حزب مورد احترام می باشد.آقای پهلوی در ارتباط نزدیک با اعضای حزب مشروطه, همانند مرحوم همایون بوده و می باشد. اما به نظر نویسنده ایشان تمایل ندارد که تنها به عنوان نماینده 2 گروه پادشاهی خواه ذکر شده در بالا شناخته شود. این نشان دهنده آن می باشد که حمایت از "جمهوریت" به معنای حاکمیت رای مردم بیش از نظام "پادشاهی" برای ایشان اهمیت دارد.


3- کنشگران سیاسی مستقل در حال حاضر این گروه سوم از نزدیک ترین و جدی ترین طرفداران آقای پهلوی می باشند. این دسته از فعالین سیاسی که الزامن به حزب یا گروه سیاسی مشخص تعلق ندارد, از طیف های چپ تا لیبرال, از مذهبی تا غیر مذهبی,طرفدار نظام جمهوری تا پادشاهی, جوانان و پیش کسوتان می باشند.تیم جوانی که ایشان را از سه سال پیش همراهی می کند, بی تردید بعد رسانه ای و ارتباطی آقای پهلوی را به شکل چشم گیری بهبود بخشیده است. این تیم عمدتن از جوانانی با گرایشات گوناگون پادشاهی و جمهوری خواهی می باشد.
این امر تمایل ویژه رضا پهلوی به نیروی جوانان و همچنین استفاده از تجربه پیش کسوتان و کارشناسان و تکثر گرایی او را می رساند. باعث شگفتی است که این سیاست نوین آقای پهلوی توسط برخی از گرایشات مخالف ایشان از اصلاح طلب تا برخی نیرو های چپ وملی با عناوینی همچون فرصت طلبی مورد هجوم قرار می گیرد. تو گویی جنبش دموکراسی خواهی مردم ایران ملک خصوصی این دوستان می باشد.


امنیت ملی و حاکمیت ملی

رضا پهلوی فردیست ملی گرا و وفادار به کشورش ایران. او حمایت خود را از حق رای مردم و حاکمیت قانون در یک نظام سکولار بر مبنای اعلامیه جهانی حقوق بشر را اعلام کرده و به واسطه غیر همگن بودن ساختار قومی, مذهبی ایران در ضمن تاکید به حفظ تمامیت ارضی ایران و مخالفت با نظام فدرال, از موافقان جدی تمرکز زدایی قدرت در ساختار سیاسی آینده ایران می باشد.

جمهوری خواهی

او بار ها اشاره کرده که اگر در آینده ایران یک نظام دموکراتیک جمهوری حاکم شود, او به بیش از نود و پنج درصد از خواسته های خود رسیده و همواره به میل به ریاست جمهوری پدر بزرگش, رضا شاه پیش از سلطنت اشاره می کند. فردی که تا این حد اهدافش با جمهوری خواهی, علی رغم اختلاف رای نزدیک است و خود را "جمهوریت خواه" می نامد و سلطنت پادشاه را شدیدن مردود می داند. پس می توان او را نیز نود و پنج درصد! جمهوری خواه دانست. در میان ما جمهوری خواهان نیز کم نیستند افرادی که به برخی دوره های تاریخی دوران 2500 ساله پادشاهی در ایران مفتخرند و به این امر تاکید دارند که آثار و میراث تاریخی ایران که بخش عمده آن در زیر قدرت پادشاهان اکثرن مستبد بوده, همانند کشور فرانسه به بهترین نحو بایستی مورد بررسی و حفاظت قرار گیرد.


تاریخ سلسله پهلوی

او همواره منتقد سرکوب ها و محدودیت های سیاسی در دوران پادشاهی پدرش بوده و  این موارد را هیچگاه ردنکرده است. او از جمله اولین منتقدان پرویز ثابتی پس از مصاحبه جنجالی او با صدای آمریکا در مورد کتابش و نظراتش در مورد ساواک, بوده است.مخالفان رضا پهلوی می بایستی به سه نکته توجه داشته باشند:


1- ولیعهد 18 ساله آن زمان ایران, خود از قربانیان سیاست های اشتباه پدرش می باشد.
2- رضا پهلوی مفسر و استاد تاریخ نمی باشد و نبایستی انتظار داشته باشیم که تاریخ سلسله پهلوی را به اجمال به تفسیر بپردازد. برای این امر خواندن کتاب های کارشناسان تاریخ همچون کتاب "شاه" دکتر میلانی  سفارش می شود.
3- او که با 18 سال سن از ایران خارج شده, هیچ نقشی در اشتباهات محمد رضا شاه پهلوی ندارد.
تنها انتظار ما می بایستی این باشد که او به عنوان یک فعال سیاسی, آزادانه و منصفانه دید نقادانه به دوران پادشاهی پدرش  داشته باشد.اگر انتظار داریم او این دوران را با عناوینی همچون "رژیم ستم شاهی" نام ببرد و یا همچون کارشناسان تاریخی بنشیند و تمامی نکات تاریخی را حلاجی کند و تا واژه "کودتای 28 مرداد" از دهانش بیرون نیامد دلمان خنک نشود, یک انتظار بیهوده می باشد.
(( در مورد این قسمت نوشته های دوست عزیزم ، نظر دیگری دارم و از زاویه ای دقیقترو منصفانه تر به موضوع نگاه می کنم  و سیاستهای اعمال شده توسط محمد رضا شاه فقید را نه اشتباه ، بلکه حاصل تفکر میهن پرستی ایشان وجلوگیری از توطئه های سنگین داخلی و خارجی بر علیه منافع ملی ایران می دانم ، که جای بحث بسیار دارد و در این مقوله نمی گنجد و خواننده را دعوت به خواندن کتاب "پاسخ به تاریخ " محمد رضا شاه پهلوی ، می نمایم ... ))


روابط و سیاست خارجی

سیاست خارجی حاکمان جمهوری اسلامی در مقابل غرب, همواره غیر عاقلانه و توهم آمیز بوده است. باعث شگفتی است که برخی نیرو های اپوزیسیون خارج و داخل که اکثرن از طیف اصلاح طلب, ملی یا ملی مذهبی و چپ, نیز به همان شکل بسیار متوهمانه در مورد ارتباطات و حمایت های خارجی برخورد می کنند و همواره از هر گونه ارتباط و حمایت آشکار کشور های خارجی پرهیز نموده اند. رضا پهلوی با وجود انتقاد برخی از نیرو های سیاسی, همواره از اعتبار سیاسی خود استفاده نموده و آشکارا به رایزنی با کشور های عمدتن غربی و نهاد های بین المللی پرداخته است و اعتقاد دارد که موضع گیری کشور های خارجی و نهاد های بین المللی نسبت به آن چه در ایران می گذرد و حمایت نیرو های دموکرات ایرانی نه تنها دخالت در امور ایران نیست بلکه وظیفه انسانی و عرفی این کشور ها و نهاد هاست. این امر به نظر نویسنده یکی از نقاط قوت رضا پهلوی می باشد که اپوزیسیون می بایستی به نیکی از این اعتبار او در میان سیاستمداران غربی و صاحبان رسانه استفاده نماید.

رابطه با اسرائیل

در ادامه نکته پیشین, بردن نام اسرائیل برای حاکمان جمهوری اسلامی تابوست و برخی نیرو های اپوزیسیون که در نکته پیشین به آنها اشاره شد, برخوردی شبیه به حاکمان جمهوری اسلامی دارند. رضا پهلوی فرای همه این تابو های اشتباه ذهنی با اسرائیل همانند همه کشور های دنیا برخورد کرده و از رایزنی با سیاستمداران اسرائیلی در جهت منافع ملی مردم ایران و از سخن گفتن با رسانه های اسرائیلی ابایی ندارد.

گروه های سیاسی قومی و عمدتن طرفدار فدرالیسم

حاکمان جمهوری اسلامی, گروه های سیاسی قومی و واژه فدرالیسم را با "جدایی طلبی" همسان کرده اند. شنیدن واژه  فدرالیسم باعث مور مور شدن بدن برخی فعالین سیاسی ملی و برخی اصلاح طلبان می شود. اما رضا پهلوی علی رغم مخالفت با فدرالیسم, به روشنی موافقت خود از تمرکز زدایی قدرت در حکومت آینده ایران را اعلام نموده و با گروه های سیاسی قومی به گفتگو می پردازد. او بر این اعتقاد است که این گروه ها جدایی طلب نبوده و بایستی با آنها صحبت کرد. شکل فدرال یا هر شکل دیگر در فردای ایران می بایستی به رای عمومی گذاشته شود. رضا پهلوی اعتقاد دارد که حتی می بایست حرف جدایی طلبان را نیز شنید و تلاش کرد آنها را به سوی ایران واحد جلب کرد. این رویه رضا پهلوی حتی انتقاد برخی از طرفداران پادشاهی را که گرایشات ناسیونالیستی دارند برانگیخته, زیرا آنها نیز با شنیدن مباحثی همچون فدرالیسم, تنها از روی حساسیت ها ی بجا و بی جا, مساله تمامیت ارضی که البته نکته مهمی است را به میان می کشند.

جنبش سبز

رضا پهلوی همواره با زایش جنبش سبز, این جنبش را همراهی کرده است و از نشان سبز استفاده نموده است. او بر خلاف برخی مخالفان جمهوری اسلامی که جنبش سبز را در موسوی و کروبی خلاصه می کنند, همواره همراه جنبش بوده است و به تکثر در این جنبش پافشاری نموده است. او حتی در گفتگوی خود با صدای آمریکا علی رغم انتقادات جدی او به موسوی و کروبی, حمایت خود از موسوی و کروبی را به عنوان زندانیان سیاسی اعلام کرد و گفت: در صورت توافق در ایجاد حکومتی سکولار حتی با موسوی و کروبی نیز همکاری خواهد کرد. 

اتهامات مالی

در مورد درامد های مالی او و پولی که خانواده پهلوی از ایران خارج کرده صحبت های زیادی می شود. او درآمد خود به عنوان مبارز سیاسی را دریافت کمک مالی از ایرانیانی که برای سرنگونی حکومت جمهوری اسلامی در تلاش هستند, نام برد و در برنامه پارازیت گفت: که این خانواده 62 میلیون دلار به عنوان سرمایه شخصی از ایران خارج کرده که تا به حال در هیچ دادگاهی غیر آن ثابت نشده.بیشتر اتهامات مالی به رضا پهلوی بر اساس گزارش برخی نشریه ها مانند نیویورکر و مصاحبه ها و نوشته های احمد علی مسعود انصاری و علی شهبازی بیان می شود. باید توجه داشت که تمام این ادعا ها تاکنون در هیچ دادگاهی و مرجع قانونی ثابت نشده و می بایستی پیش از طی شدن مراحل قانونی این ادعا ها از اتهام زنی پرهیز کرد.برخی منتقدان اذعان می کنند که مبارز سیاسی بودن یک شغل نیست و آقای پهلوی بایستی منابع درآمدی خود را بیان کند. بی تردید این مطلب به خود آقای پهلوی ارتباط دارد که می خواهد در مورد مسائل مالی خود شفافیت بیشتری داشته باشد یا خیر. اما به عنوان پیشنهاد می توان همانند تمامی احزاب فعال در آمریکا و اروپا, دفتر ایشان یک بیلان مالی سالیانه, از درآمد ها, هزینه ها, کمک های مالی دریافتی و غیره برای دید عموم منتشر نماید.قابل توجه است که بسیاری از مبارزان سیاسی سرشناس و غیر سرشناس از طیف های گوناگون اصلاح طلب تا ملی و چپ و غیره به صورت پناهنده سیاسی در کشور های اروپایی و آمریکایی زندگی می کنند و برای گذران زندگی خود حقوق اجتماعی از کشور های مربوطه دریافت می کنند, که این امر کاملن طبیعی و جزء حقوق این مبارزان سیاسی می باشد.ای کاش در آینده این حساسیت های مخالفین آقای پهلوی در مورد مسائل مالی که حساسیت پسندیده ای نیز می باشد, شامل دیگر چهره های سرشناس و غیر سرشناس مبارز سیاسی بشود.


مسئولین سیاسی و نظامی (سپاه, بسیج و ارتش) جمهوری اسلامی
رضا پهلوی به آشتی ملی و عفو عمومی در آینده ایران در مورد مسئولین سیاسی و نظامی که جرم و جنایت انسانی یا مالی نکرده اند, اعتقاد دارد و آندسته از مسئولین سیاسی و نظامی که جرم و جنایت نموده اند می بایستی در دادگاه های عادله قضایی با معیار های انسانی محاکمه شوند. این اعتقاد رضا پهلوی یکی از مترقی ترین نظر های او در مورد ایران پس از جمهوری اسلامی است.به طور خلاصه با توجه به تاکید رضا پهلوی به موارد زیر می توان با او فرای اعتقاد به نظام پادشاهی به عنوان یک نیروی مبارز موثر همکاری کرد؛
1- تاکید او بر مبارزات بدون خشونت و اعتراضات مدنی
2- اعتقاد به "جمهوریت" به معنای رای مردم و حاکمیت قانون بر اساس اعلامیه جهانی حقوق بشر
3- اعتقاد به عفو عمومی و آشتی ملی و انتخابات آزاد برای هر ایرانی
4- عدم اصرار شخص او برای برپایی نظام پادشاهی
5- اعتبار و ارتباطات سیاسی و رسانه ای بین المللی
6- مخالفت با حمله نظامی به ایران
7- تاکید بر تمامیت ارضی ایران
8- اعتقاد به تمرکز زدایی قدرت حاکمه در آینده ایران
9- حمایت از حقوق اقلیت های قومی, مذهبی و حقوق زنان
10-.....


بسیاری ازکنش گران امروز از جمله خود نویسنده از سرخوردگان اعتماد به اصلاح طلبی دردرون رژیم هستند و یکبار در دوم خرداد 1376 و بار دوم در 22 خرداد 1388, در انتخاب بد و بدتر, بد را انتخاب کردیم و علی رغم سابقه نچندان درخشان سیاسی خاتمی و موسوی, به آنها اعتماد نمودیم. به واسطه کدام سابقه بد ویا جرم, نبایستی به سیاستمدارانی همچون رضا پهلوی اعتماد نمائیم؟نوشته خود را با گفته یک خبرنگار سرشناس ایرانی-ایتالیایی, احمد رافت به پایان می برم او در دیداری در شهر وین گفت: در مجلس ایتالیا از جناح چپ رادیکال تا شبهه فاشیست ها در کنار هم قرار می گیرند و از حرف زدن با هم هراس ندارند و همدیگر را تحمل می کنند و به چالش می کشند.براستی چرا این ترس و تابو ها را نمی شکنیم و در کنار هم قرار نمی گیریم؟ چرا از رای مخالفان خود می ترسیم و آن را به حساب نمی آوریم. رضا پهلوی در آینده ایران تنها یک رای بیشتر ندارد و بایستی شرایط آزاد فراهم شود که او رای خود را همانند ما به صندوق بیاندازد اما مساله اینجاست که تارسیدن به آن "صندوق رای" به یکدیگر نیاز داریم.

برگرفته از وبلاگ خرد گرا 

ننـگی به نام جمــهوری اســلامی و فریبـی به نام اصــلاح طلبــان




لینک ویدئو در یو تیوب

این ویدئو را به خاطر خیز اصلاح طلبان برای فریب دادن دوباره مردم در انتخابات نمایشی خرداد 92 منتشر می کنم 

ویدئو را با دقت و تا انتها ببینید .
ننگ تاریخی بر پیشانی ایرانیان را حس کنید ..
جنایات خمینی وجمهوری اسلامی را به یاد بیاندازید ...

خامنه ای ،هاشمی رفسنجانی و ...

اصلاح طلبان را بشناسید....
خاتمی ، موسوی ،کروبی و .....
کارنامه آنها را بخوانید و کمی فکر کنید ....

هنوزم طرفدار آنها هستی ؟!!


سپاس ویژه از تهیه کنندگان این ویدئو 
هم میهن در انتشار این ویدئو کوشا باش
رسانه شمایید

همایون نادری فر
6 اسفند 1391


درد دلـــی با خــواهـــرم آســــــیه




روزی نیست که شاهد سخنانی سخیف از سوی سردمداران جمهوری اسلامی نباشیم ؛ بارها یاد آن جمله می افتم و به فکر فرو می روم ؛ که مردم هر کشوری ،لیاقت حکمرانان خود را دارند! آیا به راستی چنین است؟! و اگر چنین است وای بر من و تو؛وای بر ما؛البته اگر ما شدن را یاد گرفته باشیم!
همزبان خوبم ،خواهرم، آسیه باکری ؛ در این نوشته خطابم به تو بانویی از سرزمین اهورایی مان است ،دختری که امروز به بندی از بندهای وصیت پدر عمل کرد و"پرتلاش و خستگی ناپذیر " ظاهر شد و در برابر یاوه گویی ها سکوت نکردو ثابت کرد که هنوز زینب پاشاها در آذربایجان فراوانند .
اجازه می خواهم با تو راحتتر سخن بگویم و با نام کوچک خطابت کنم؛چرا که همشهری هستیم و حس نزدیکی با شما دارم  و هم اینکه بغض فرو خورده ات را حس میکنم و می خواهم فریاد سکوت تو باشم. این را از برادرت بپذیر ، هر چند جایگاه "احسان" ، تنها مختص اوست !
لازم دیدم از آنجایی که به تجربه ثابت شده ، ملت فراموش کاری هستیم ، گریزی کوتاه به گذشته بزنیم و از حال و روز پدر و عمو در سالهای حیات سخن بگوییم وبعد به سالهای نزدیکتر بپردازیم و در نهایت به امروز برسیم 
پدر و عمویت را کمتر کسی در اورمیه ،آذربایجان و حتی در کشور ممکن است که نشناسد ، چه امروز نیز نامشان بر اماکنی از کشور دیده می شود و نامشان بارها و بارها تکرار می شود . برادران باکری ، کسی نبودند جزاین که برای عقیده خود ، و برای اسلام و خمینی جنگیدند و در نهایت جان خود را نیز در این راه از دست دادند .عموی بزرگوارت در آخرین دیدارش با آقای خمینی آرزوی شهادت کرد و وصیت نامه اش را با خطاب قرار دادن روح الله خمینی آغاز کرد.وی در ابتدای وصیت نامه اش ، می نویسد : « سلام بر روح خدا ، نجات دهنده ما از عصر حاضر، عصر ظلم و ستم ،عصر کفر و الحاد ،عصر مظلومیت اسلام و پیروان واقعیش » شهید راه اسلام و راه آقای خمینی ، مهدی باکری که لقب سردار اسلام را نیزبا خود دارد ،در ادامه وصیت نامه اش می نویسد : « عزیزانم ،شکر گذار خدا باشیم که سرباز راستین و صادق این نعمت (منظور خمینی است) شویم ...»
آسیه جان ، عمه زهرا را که یادت هست ! همان خواهری که بارها در مورد برادران شهیدش سخن گفت و در این سالهای پرتلاطم پس از انتخابات نمایشی سال 88 ، بیشتر نامش را دیدیم و سخنانش را شنیدیم ؛ زهرا باکری ، خواهر بزرگ خانواده در قسمتی از خاطراتش از سالهای پر التهاب و شوم منتهی به سال 57 می گوید : « مهدی ، به دنبال برقراری حکومت عدل علی بود ، شب هایی که شب نامه و اعلامیه به خانه می آورد تا پخش کنیم ، به من می گفت : خواهر من ،حکومت عدل علی در ایران حاکم خواهد شد ؛ تو دیگر نگران گرسنه خوابیدن بنده های خدا نخواهی  بود...» و عجب که امروز نگرانیمان برطرف شده است !
از بابا حمید شما ،خاطرات قبل از انقلاب زیادی نیست ،چرا که در مقطعی از زمان به خارج از کشور رفت و آموزش نظامی دید و بعدها همراه آقای خمینی از پاریس به ایران بازگشت و با تشکیل سپاه پاسداران ،بیشتر در جبهه های جنگ به سر می برد .
همه اینها را گفتم تا فراموش نکنیم ،امروز دختر چه کسی و برادر زاده چه کسی فریاد بر می آورد وصاحبان نظامی را که عزیزانش با آبیاری نهال آن با خونهای خود ، به دوام و رشد آن کمک کردند ؛به زیر سئوال می برد !
از عمه زهرا چگونگی روزگار خانواده باکری را ، قبل از شورش 57 ،سئوال کن . در خاطرات مهدی باکری آمده است که بعلت فعالیتهای ضد حکومت و بخصوص تشکیل تجمعات درشهرهای مختلف و بخصوص شهر تبریز، بارها مورد بازجویی ساواک قرار گرفته است ، ولی خواهر خوبم ، نمی دانم این سئوال برای تو هم پیش آمده که چطور ، عمو مهدی که عنوان خرابکار را با خود در آن زمان یدک می کشید ،بدون مشکلی وارد دانشگاه شد و بعنوان مهندس مکانیک نیز فارغ التحصیل شد؟! 
در نظام ظلم و ستم به گفته پدر و عمویتان ، معاندین حکومت می توانستند به دانشگاه راه یابند و از امکانات رایگان حکومت ظلم و جور! استفاده کنند ؛ ولی در نظامی که باکری ها و امثال آنها برای من وما به ارمغان آوردند، من و افرادی چون من ، نه به جرم معاند بودن ، بلکه به جرم منتقد بودن، باید ستاره دار شویم و محروم از تحصیل و در نهایت نیز به هزینه خود و با هزار منت در دانشگاه آزاد درس بخوانیم ؛ بگذریم...
یادم می آید بعد از آغاز جنبش سبز و پس از اتفاقات سال 88 ، عمه زهرا در مصاحبه ای با رادیو فردا ، بغض فرو خورده اش شکست و چنین گفت : «پسر برادرم را دستگیر کردند ، بلایی سر ما آوردند که زمان شاه نیامد ....باور کنید یک ساواکی در خانه ما را نزد . زمان شاه من بعد از شهادت برادرم ،استخدام شدم ؛خواهرم در پست بالایی استخدام شد ؛ مهدی دانشگاه قبول شد و تحصیل را شروع کرد...یک نفر در خانه ما را نزد ؛ می گفتند خرابکار یا خانواده خرابکار ،ولی کسی جسارت نکرد در خانه ما را باز کند و به ما توهین کند ؛ ولی در جمهوری اسلامی ما این توهین ها را دیدیم ... »
و اما فراموش نکن که من و امثال من ،هیچگاه اجازه داشتن شغل دولتی و استخدام رسمی نداشتیم.؛ می دانی چرا؟ چون سخنانمان و نوشته هایمان به مذاق آقایان خوش نمی آمد!
آسیه جان امیدوارم از برادرت دلگیر نباشی ؛ فرصتی یافتم و بهانه ای برای درد دل کردن با هم نسل خویش ...شاید افکارمان متفاوت باشد ، ولی می دانم که هر دو امروز دغدغه میهن داریم و بس .
توهین های ذوالنور، جانشین وقت نماینده ولی فقیه در سپاه ، به مادرت و زن عمویت را حتما فراموش نکرده ای ؛ زمانی که این دو بانوی گرامی ، به سرکوبها و رفتارهای وحشیانه حاکمان و بسیجیها در روزهای پس از انتخابات ،اعتراض کردند ؛ حرفهای سخیفی از سوی فرماندهان همان بسیج و سپاهی که باکری ها افتخار تشکیلش را داشتند، زده شد ؛ وآنروز حرف دلت را زدی ،وقتی که گفتی :« عموی من اگر زنده بود ،این جنایاتی که بسیجی ها به اسم بسیج و به اسم باکری و همت در خیابانها انجام می دادند را بر نمی تافتند ...»
ولی کاش حافظه ات یاری می داد و بیشتر به عقب برمی گشتی و به جنایات و اعدامهای روزهای اول انقلاب و همچنین سالهای دهه 60 نیز نگاهی می انداختی ! کاش عمو و پدر زنده بودند تا نظرشان را در مورد این اتفاقات می پرسیدیم ، که آیا حکومت عدل علی که آرزویش را می کردند ،باید بر پایه خون و خونریزی و شکنجه آغاز می شد؟!  یا شاید علی اینگونه بوده و من بی سواد آگاهی از موضوع نداشته و ندارم! شاید هم اینها همه از ذهنت خطور کرده ، ولی مگر می شود در حکومت اسلامی ،اینها را بر زبان آورد؟!
خواهرم ، آسیه جان ، روزی که در دانشکده حقوق تهران و در مراسمی به نام ( بسیجی واقعی ،همت بود و باکری ) پشت تریبون قرار گرفتی و به دفاع از پدر و عموهایت پرداختی ؛ فراموش کردی که به اشتباه آنان نیز اشاره کنی و شجاعانه بگویی که انقلاب 57 آنها ، یک اشتباه محض بود ؛ همانطور که امروز همسنگران پدر و عمویت چون نوری زاد و نوری زادها به اشتباهشان درشورش 57 اعتراف می کنند . آن روز گفتی « چه کسی می گوید باکری ها دنبال این بودند که مردم را محدود کنند؟ عمه های من ، خانواده پدری من ،همه شان آزاد بودند هر جورکه دوست دارند،لباس بپوشند و هر جور که دوست دارند فکر کنند و هر عقیده ایداشته باشند...» ولی واقعا عمو مهدی و بابا حمید شما ، اینگونه می اندیشید؟ آیا آنها بارها به قول خودشان با آقای خمینی که دستور همه محدودیتها را صادر کرد ،بیعت نکردند؟ آیا تا آخرین لحظه عمر و در وصیت نامه خود، از شما  و دیگران نخواستند که قدر این نعمت را بدانید و حفظ نظام ساخته شده از هیچ تلاشی ،دریغ نورزید؟!
امروز بعد 34 سالی که از آرزوهای مبهم انقلابیون 57 می گذرد ، همگی شاهد وجود درختی کج و معوج و عجیب الخلقه ای هستیم که متاسفانه ،خون عزیزان شما در رشد و نمو آن نقش کمی نداشته است و اکنون شاهد فرو کردن خارهای زهر اگین از سوی این درخت ،بر قلب هر رهگذر و حتی باغبانان و صاحبان آن هستیم!
وقاحت کرکس ها و جغدهای نشسته بر شاخه های این درخت ،به جایی رسیده است که امروز بدون هیچ شرمساری و واهمه ای ،منافع ملی و تمامیت ارضی میهنمان ایران را به حراج می گذارند و به این نیز افتخار می کنند .
طائب را نیز همه می شناسند ، چه منی که آرزویم براندازی این رژیم سراسر فساد و جنایت است و چه شمایی که شاید دل به اصلاح آن بسته اید و هنوز تعصب آرزوهای خانوادگی  برای حفظ آن را دارید (البته شاید).
حجت اسلام طائب ،کسی نیست جز یکی از مسئولان مستقیم جنایات و کشتارهای اعتراضات مردمی پس از انتخابات سال 88 ، او کسی نیست جز فرمانده وقت نیروهای مقاومت بسیج در سال 88 ؛ کسی نیست جز داماد حجت اسلام علی اکبر موسوی حسینی معروف به آقای اخلاق در خانواده ، که ذکرخیراخلاقیاتش را قبلا حتما شنیده اید!..، کسی نیست جز اجرا کننده سناریوی انکار تجاوز و قتل ترانه موسوی از جاویدنامان جنبش آزادیخواهی مردم ، با جا زدن یکی از اقوام خود به جای او و با نام او ، و بالاخره طائب کسی نیست جز فرمانده سابق حفاظت اطلاعات سپاه و کسی نیست جز معاونت سابق ضد جاسوسی وزارت اطلاعات در زمان وزارت حجت اسلام فلاحیان.
و امروز طائب رئیس قرارگاه عمار است؛.بازوی اجرایی سیاستهای بیت رهبری و ولایت مطلقه فقیه در جنگ با فتنه! 
شاید سئوال کنی اینها را برای چه گفتم ؛ آسیه جان ،بار دیگر مسئولیتهای این فرد را بخوان ، حتما مانند من به این نتیجه خواهی رسید که هر سخنی از زبان این فرد ، می تواند نمایانگر سیاستهای خرد و کلان این نظام باشد.
حتما مثل من بارها به سخنان اخیر این فرد گوش کردی و یا جایی آن را خواندی و لب خود را به دندان گزیده ای!
 و با خود اندیشیده ای : پدر ، عمو جان ، انقلابت برای این بود؟ از این نظام دفاع می کردی ؟ شما که خود پایه گذار این سیستم بودید و سیاستهایش را تدوین کردید؛ آیا این را می خواستید و نمی گفتید؟! یا اینکه اگر امروز بودید ، مانند همفکرانتان داد سخن سرمی دادید و بهانه می آوردید و می گفتید ،انقلابتان را دزدیده اند!
می خواهم بار دیگر سخنان طائب رئیس قرارگاه عمار را بازگو کنم ، نه برای تکراربیهوده ، بلکه برای افزایش آدرنالین خونم ! و شاید آدرنالین خون تو و امثال تو و من  . برای اینکه انرژی مضاعف برای مبارزه بگیریم و نگذاریم میهنمان ، خاک پاک نیاکانمان ، اینگونه چوب حراج بخورد .
حجت اسلام طائب گفت : « اگر دشمن به ما هجوم کند و بخواهد سوریه یا خوزستان را بگیرد ،اولویت با این است که ما سوریه را نگه داریم ، چون اگر سوریه را نگه داریم ،می توانیم خوزستان را هم پس بگیریم ،اما اگر سوریه را از دست بدهیم ،تهران را هم نمی توانیم نگه داریم...»
و تو، فرزندی از نسل سوخته ، در پاسخش چه متین و موقرانه و محکم می گویی :« هنوز پیکر پدر و عمویم در آبهای هور است ، هنوز خوزستان تنها دلگرمی ماست ؛ خوزستان آرامگاه پدرم است ...آقای طائب اولویت شما هر جا که باشد ،اولویت ما خاک ایران است» 
 دیدیم که مادررنج کشیده ات نیز ساکت ننشست و پاسخی در خورشرایط به این یاوه گویی طائب داد و گفت « کار خداست که اینجور حرف‌ها را می زنند و خودشان را در مقابل مردم عیان می کنند ... آقایان متوجه نشده‌اند که برای حفظ خوزستان چه بهای سنگینی پرداخت کرده‌ایم. در حقیقت، تنها شهدا نبودند که زندگی خود را فدای آزاد کردن خوزستان کردند ... اقای مهدی طائب لطفا جان خود را به سوریه ببخشید  ما همه زندگیمان را برای مملکتمان دادیم...»
آری خواهرم ، اولویت ما خاک ایران است ، و چه بسیارانی که در زمان جنگ خانمانسوز8 ساله ، تنها و تنها برای دفاع از خاک و ناموس خود به جبهه های جنگ رفتند و مجروح شدند ، معلول شدند و جاوید نام شدند ، و نه به خاطر حفظ نظامی فاسد و جنایت کار که ماهیت آن از روز اول تاسیس با اعدامهای انقلابی و بعدها  با محدودیتها ومنع آزادی ، بر همه کس آشکار شد و نام اسلام را با خود یدک می کشید و رهبر آن ،جنگ را نعمت الهی می نامید!.
طائب وطائب ها بدانند ، اگر چه من و آسیه در پاره ای از اصول حکومت و نظام ،اختلاف سلیقه و نظر داریم ؛ ولی در یک چیز متفق الفکر ومشترکیم و آن منافع ملی و تمامیت ارضی کشورمان ایران است و در این راه حاضریم جان خود را فدا کنیم  . 
در فردای آزادی ایران ،که می دانم آرزوی همه هم میهنانم می باشد ، مطمئنا ، من و آسیه و آسیه ها می توانیم با بلوغ فکری و منطق در مورد سرنوشت کشورمان نظر بدهیم وبا نگاهی به گذشته و استفاده از تجربیات تلخ و شیرین آن به مباحثه بپردازیم و در نهایت در یک انتخابات آزاد ، تابع رای و خواسته اکثریت مردم باشیم . 
در پایان ، ضمن یاد آوری و بزرگداشت همه جاوید نامانی که جان خود را در راه میهن از دست داده اند ؛ در برابر همه کسانی که این روزها در برابر وطن فروشان سرخ و سیاه ،ساکت ننشسته اند ،سر تعظیم فرود می آورم و از دیگر میهن پرستان و عاشقان مام میهن نیز می خواهم ، جدای از عقاید و باورها ، برای حفظ میهن و رهایی آن از شرایط خطرناک کنونی ، به مشترکات بیاندیشند و این را بدانند که اگر ایران نباشد ، دیگر جایی نیست که بخواهیم نظر خود را به کرسی بنشانیم و یا در برابر نظر و عقیده دیگران جبهه بگیریم و انتقاد کنیم...

سپاس ویژه از آسیه و آسیه ها...
به ایران بیاندیشیم
پاینده ایران و ایرانی

همایون نادری فر
29 بهمن 1391
17 فوریه 2013





واژه ایــــران ، مســـاوی با جمــــهوری اســـــلامی نیســـــت !



هم میهنان عزیز و بخصوص کنشگران سیاسی و اجتماعی ، از جامعه بین الملل بخواهیم در گفتمانها و متون نوشتاری بر علیه نظام فعلی حاکم بر ایران ، از واژه تنهای ((ایران)) استفاده نکنند .
بهترین گزینه برای معرفی این نظام ،همان واژه ((جمهوری اسلامی)) است .

شایسته خواهد بود که خودمان نیز این مهم را در نوشتارها و گفتمانها و اخبار منتشره ،رعایت کنیم و فراموش نکنیم که :
 
واژه ایران ، مساوی با جمهوری اسلامی نیست ...!

همایون نادری فر
19 بهمن 1391

                                                 به صفحه فیس بوک این کمپین بپیوندید




Dear compatriots, specially social and political activists, Let’s request from the international community to refer “Islamic Republic” instead of “Iran” in their speeches and discourses aiming to oppose against Iran’s current regime. 
It would be highly proper should we follow this principle in our literatures, discourses and news as well. 
Let’s not forget that “Iran” is not equal to “Islamic Republic”


***


Chers Compatriotes, des activistes particulièrement humanitaires et politiques, demandons aux communautés internationales de ne pas utiliser le mot "l'Iran " en critiquant ou en s'adressant au présent régime en Iran.

Le meilleur titre pour s'adresser à ce régime est "la République islamique "

Cette pratique devrait aussi faire partie de nos propres communications, des publications de nouvelles, des discussions et des interviews.

N'oublions pas :

le mot "l'Iran " n'est pas équivalent à l'expression "la 

République islamique "
ترجمه به فرانسه متن به همت دوست خوبم ،شهریار مترجم مدنی



آیـــــا احمـــــدی نـــــژاد یــــک قهــــــرمــــان اســــــت ؟




قهرمان نامیدن احمدی نژاد و درود فرستادن به او ،همان میزان سخیف و مشمئز کننده است که نسبت به جنایات خامنه ای و اطرافیانش بی تفاوت بودن و چشم بستن 
احمدی نژاد همانی است که مردم را خس و خاشاک نامید.....
احمدی نژاد ،مافیای اقتصادی محفل دوستانش و یاران دبستانیش را به راه انداخت....
احمدی نژاد ، بارها شعور مردم را در رسانه های مختلف ،به سخره گرفت....
احمدی نژاد ،بازوی اجرایی محفل حجتیه و بنیانگذار مهدویت نوین ....
احمدی نژاد ، یک سیاست باز لوده و بی حیا.... 
و اما لاریجانیها....
مافیایی به نام در امور زمین خواری ....
مشهور به دولت در سایه و سیاستگردان نظام فاسد ...
مشهور به نمایندگان فراماسون ها در سیستم جمهوری اسلامی...
مشهور به سیاست ورزان زبل و ارتباط نزدیک با محفل هاشمی و خامنه ای...
لاریجانیها..... لردهای مجلس اعیان و سنای جمهوری اسلامی....
لاریجانیها.....یکی از مهمترین ستونهای تداوم جمهوری اسلامی... 
و در این هیاهوی بازار جنگ قدرت
متاسفانه آنچه که فراموش می شود ،نقش هاشمی رفستجانی و علی خامنه ای در چگونگی شرایطی است که کشور ما ایران ،امروز با آن مواجه است ... 
انتظار می رود هر گونه اظهار نظر در مورد طیفهای درگیر درون دایره نظام ، با نگاهی هوشمندانه ،تفسیر شود و به واقعیت آن که همانا ،تلاش هر سو برای کسب قدرت و ثروت بیشتر است ،توجه گردد . 
در نهایت ، آنچه که باید مد نظر و هدف نهایی همه مبارزین و آزادیخواهان باشد ، همانا حرکت بسوی سرنگونی نظام فاسد و ضد مردمی جمهوری اسلامی است ،که شامل تمامیت نظام جمهوری اسلامی است و نه گروه و طیف خاصی از آن .

پاینده ایران و ملت ایران
همایون نادری فر
17 بهمن ماه 1391 خورشیدی 

هنـــــــوز در عجــــــــبم...



"هنوز در عجبم
چگونه نشستیم و تماشا کردیم
که برادرانمان را کشتند
خواهرانمان را ..
رگهای غیرتمان را بریدند
انگار نه انگار
می زنند ... تماشا می کنیم
می کشند ... تماشا می کنیم
برای مرگ دیدن صف می کشیم
پهلوانانمان را از زیر تیغ گذراندند
عاقلانمان را به تبعید پناهنده کردند
چرا منفجر نمی شویم ؟
چرا فریاد نمی زنیم ؟
فقط تماشا می کنیم
ما انسانیت را به خاک سپرده ایم
پُرم از سه نقطه های سرخ که بر بادم می دهد...
میان پرده های دروغ
حبس انفرادی حقیقت
عشق بازی در مسلخ
پرده دری در ملاِ عام
مرگ تدریجی یک شاعر
گورستان بچه های زیر بیست سال
تولد مرده های بدون سر
کوچ خاموش پرنده های بی بال
بستر سفره های بدون نان
دسترنج خودکفایی با طعم مرگ
تنفس عمیق سرب
اعتکاف سه روزه نَه، سی ساله
ترور خانگی یک پرواز
پارازیتهای دلزده از گفتگوی تمدنها
فرارهای بی سرانجام در فصل شکار...
دردهایم را به زنجیر می کشم
ودر گوش تو زمزمه میکنم
دردهایی که تو بهتر از من می دانی
هنوز در عجبم ...."

«ارسالی یک هموطن از داخل ایران »

سخنـــــی با جنــــاب مشـــــیری


جناب مشیری ،خود خوب می دانید درسایه تبلیغات و عملکرد منفی حکومت جمهوری اسلامی بخصوص در مورد دین و مذهب ، توانستید با سخنان خود در ضدیت با دین و مذهب و خرافه ،برای خود مخاطب پیدا کنید و به قول دوستدارانتان مشهور شوید ! جا دارد در مورد این روشنگریها که جامعه ایران به آن تشنه است از شما تقدیر شود ،ولیکن این به معنای اآن نیست که به خواسته و نظر میلیونها طرفدار راه شاهزاده رضا پهلوی و کسانی که با چشمانی باز به گذشته نگاه می کنند و خدمات پدر و پدر بزرگ ایشان را می بینند ،بی احترامی کنید !...
جناب مشیری شما نیز همانند آخوندها ،تلاش می کنید در هر زمینه ای خود را صاحب نظر معرفی کنید و به نوعی لقب علامه مشیری به خود بگیرید!...
جناب مشیری کاش همه تلاش و عملکرد خود را در زمینه تاریخ اجتماعی و دینی ایران زمین صرف کنید و وارد عرصه سیاسی که متاسفانه سواد کافی در این زمینه ندارید ،نشوید
جناب مشیری بر کسی پوشیده نیست که اختلاف و ضدیت شما با خاندان پهلوی از روی کینه خانوادگی و شخصی است و برخورد حکومت پهلوی با اجداد ارباب و خان شما ، باعث اینهمه جبهه گیری و سنگ اندازی شما می شود و توضیح این موارد سخن را به درازا خواهد کشید و بهتر است خودتان در مورد آنها توضیح دهید! ...ولی جناب مشیری ،عملکرد اینچنین شما ،نا خودآگاه مخاطبانتان را با شک و تردید مواجه می کند و سخنان راستین شما را در مورد خرافات دین و مذهب ،زیر سئوال می برد
پس بیایید دست از پدر کشتگی با شاهزاده رضا پهلوی که تمام هدف و گفتمانشان شفاف و در معرض قضاوت تاریخ و مردم است ،بردارید و به راهی که با آن آشنایی بیشتری دارید بپردازید ...
ضمنا با عرض پوزش ،فکر کنم شما بهتر است با افرادی چون جناب میر فطروس در خواست مناظره دهید و یا در طیف مقابلتان با کسانی چون سروش و مهاجرانی....
شاهزاده رضا پهلوی در مسیری حرکت می کند که شما نه تخصصش را دارید و نه توانایی کمک یا سنگ اندازی در آن...بنابراین خود را بی اعتبار نکنید و خود را در مقامی نبینید که با ایشان در موضوعی که هیچ سودی به حرکت و هدف ما و ایشان برای، آزادی ایران و ملت ایران ندارد ،مناظره کنید ...
به ایران بیاندیشید جناب مشیری....به ایران...
پاینده ایران
همایون نادری فر
1/2/2013