سرزمین آذربایجان که از نخستین کانونهای مردمان آریایینژاد ایرانزمین است، در آغاز «ماد خُرد» نام داشت و سبب نیز آن بود که شاخۀ کوچک مادها در آن خانه گزیده بودند. پس از یورش اسکندر و مقاومت این سرزمین به رهبری « آتورپات» (سردار ماد خُرد) این سرزمین، نخست «آتورپاتکان» و «آترپاتکان» و در دورههای بعد « آذربایجان» نام گرفت. در دورههای گوناگون تاریخی و پس از اسلام با ورود ترکان سلجوقی به ایران، زبان ترکی به آذربایجان راه یافت. با اشغال استانهای غربی ایران از سوی دولت عثمانی و به دنبال آن، پناهندهشدن ایلهای شاهسون و شقاقی به شاهعباس بزرگ، که پادگانیشدن شهرها و استانهای غربی ایران را در پی داشت، سرزمین آذربایجان پذیرای چیزی شد که در اصطلاح زبانشناسان، «زبان ترکی سپاهیان » نامیده میشود. این زبان پس از ورود به آذربایجان و ورود واژگان زبانهای ایرانی به آن، برای چندصد سال به عنوان یکی از زبانهایی که در آذربایجان بدان سخن میگویند، در میان آریایینژادان آذربایجان گویشورانی یافت. زبان ترکی آذربایجانی که دارای گنجینهای بزرگ از واژگان آذری (= زبان آذربایجان پیش از ورود زبان ترکی، و از شاخههای زبانهای پهلوی و اوستایی) و فارسی و عربی است ، با زبان ترکی کشورهای ترکیه و اران (جمهوری آذربایجان کنونی) تفاوت بسیار دارد؛ اما حضور این زبان در آذربایجان، دستمایۀ فعالیت گروهی از تجزیهطلبانی شده است که در چارچوب برنامۀ «تأسیس ترکستان بزرگ» و با پیروی از مکتب خود ساختۀ «پان ترکیسم» برای جدایی فرهنگی و سپس جدایی و تجزیۀ سیاسی این سرزمین ایرانی از پیکر ایران فعالیت میکنند. پیشینۀ فعالیت برای جدایی آذربایجان از ایران را باید در رویدادهای سالهای آغازین قرن بیستم جستجو کرد. در ژوئن سال 1918 سران حزب مساوات در اران، پس از دستیابی به قدرت، دولتی را پایه نهادند که آن را «جمهوری آذربایجان» خواندند. در سالهای بعد، دولت روسیه بلشویکی که با کودتا در جمهوریهای مستقل کرانههای جنوبی دریای مازندران، آنها را اشغال کرده بود نیز، نام « جمهوری آذربایجان» را حفظ کرد.تغییرنام «سرزمین اران» به « جمهوری آذربایجان» واکنش شدید بزرگان ایران و آذربایجان را برانگیخت و روشنفکران و آزادیخواهان آذربایجانی همچون شیخ محمد خیابانی، احمد کسروی و اسماعیل امیرخیزی به آن اعتراض کردند. دامنۀ اعتراض به جایی کشیده شد که گروهی پیشنهاد تغییر نام استان « آذربایجان» به « آزادیستان» را طرح کردند. با تغییرنام «اران» به « آذربایجان» ، کمکم تغییردهندگان، نیت واقعی خود را آشکار کردند و ادعا کردند که آذربایجان سرزمینی است دوپاره که نیمی از آن در شمال رود ارس است و نیمی دیگر در جنوب رود ارس. شاعران و نویسندگانی ابتدا در قفقاز و سپس آذربایجان، از جدایی این دو تکه آه و ناله سر دادند و نامهایی استعمارساخته، همچون «آذربایجان شمالی» و «آذربایجان جنوبی» در نوشتههای آنان پدیدار شد. این کار با حمایت تاریخنویسان روسی اتحاد جماهیر شوروی گسترش یافت و به عنوان یکی از ابزارهای فشار بر دولتهای ایران در طول یکصد سال گذشته به کار گرفته شد. این همه در حالی بود که نام سرزمینهای شمالی رود ارسـ که برای چندصد سال فرمانروایان ایرانی داشتند، « اران» بود.
فیروز منصوری، پژوهشگر معاصر در کتاب « مطالعاتی در بارۀ تاریخ ، زبان و فرهنگ آذربایجان» پژوهش خود را با بررسی تاریخ، زبان و فرهنگ آذربایجان از زمان ورود سلجوقیان به تبریز آغاز کرده است. او در فصلهای گوناگون این کتاب، به بررسی دقیق رویدادهای تاریخی ایران و آذربایجان از روزگار سلجوقیان تا به امروز میپردازد. کوشش ژرفنگرانۀ او در مبادی این رویدادها و جستجوی دقیق برای یافتن علت آنها، روند شکلگیری چیزی را نشان میدهد که در متنهای تاریخی معاصر، « مسئلۀ آذربایجان» نام گرفته است. او در بررسیهای خود، کوششهای قدرتهای بزرگ استعماری را برای تجزیۀ فرهنگی سرزمین آذربایجان از راه ترکتبار معرفیکردن آن نشان میدهد. منصوری با بررسی تاریخنامههای فارسی و ترکی ایران و عثمانی و سفرنامههای جهانگردان اروپایی و دیوانهای شعر شاعران فارسیزبان و ترکیزبان ایران، عثمانی و ترکیۀ امروز، کوششهای تاریخنگاران پان ترکیست در زمینۀ پیشینهسازی برای ترکان و هویتسازی دروغین برای آذربایجان را افشا میکند. او در پژوهش خود، همۀ ادعاهای پانترکیستها در زمینۀ ترکتباربودن آذربایجان و آذربایجانیان را پاسخ میدهد و نشان میدهد که استعمارگران سدۀ نوزدهم در پوشش میسیونهای مذهبی ـ و گاهی در پوشش مدرسههای اسلامی ـ در آذربایجان سرگرم عملیکردن نیات شوم خود بودهاند. آنچه پژوهش منصوری را در اندازههای یک پژوهش برتر مطرح میسازد، بهرهگیری او از چندصد منبع تاریخی فارسی ، عربی ، ترکی ، ترکی با خط قدیم، ترکی با خط لاتین و انگلیسی است که شرح آنها در کتابنامههای جداگانهای در پایان کتاب آمده است. گفتارهای خواندنی این کتاب بسیارند؛ اما از میان آنها میتوان برخی را دارای ارزش بیشتری دانست؛ از جمله مقالههای: « مناسبات سیاسی چندصدسالۀ فرمانروایان آذربایجان با ارمنستان تا ورود سلجوقیان به تبریز» ، « جنگهای ایران و عثمانی در قفقاز و آذربایجان» ، «جنگهای چهارسالۀ ایلات شاهسون و شقاقی با عثمانیها» ، «تهاجم فرهنگی روسیه به شهرهای قفقاز» ، «برنامههای استعمارگران برای آذربایجان» ، « چگونه زبان ترکی بهانۀ تجزیه عراق از خاک عثمانی شد؟» ، « جلوس مظفرالدینشاه و غوغای ترک و فارس» ، « میسیونرهای آمریکایی در ایران» ، «چگونه میسیونرهای آمریکایی، نستوریان پروتستان را تابع کلیسای ارتدوکس روسیه کردند؟» و «آذربایجانی ترکزبان است نه ترکنژاد.»
خواننده با خواندن این کتاب ، آگاهیهای سودمندی در بارۀ آذربایجان و نقش مهم آن در زندگی سیاسی، فرهنگی و تاریخی ایران به دست خواهد آورد و با سیمای درخشان گروهی از بزرگان این سرزمین، در مقام مدافعان یکپارچگی ایران آشنا خواهد شد.توصیه من به همه هموطنان و دوستان این است که ضمن مطالعه این کتاب ،آن را به دیگرانی که هدف سمپاشی های گروههای تجزیه طلب با تاریخسازیهای غلط و هدف دار ضد ایرانی ،قرار گرفته اند ،معرفی کنند.
کیشی سن نجور شاهچی اولوبسان بو دوره ده؟ سنکی جاوانسان هله؟
پاسخحذفایروزها بچه ها هم مدعی شده اند .
پاسخحذفدر رابطه با فرموده هایتان همین بس که با مقایسه زبان ترکی آذربایجانی با فارسی میتوان به همه واقیتها رسید .
دیگر تحریف تاریخ بس است .
حاصل اینهمه دروغ پردازی ها این شده که شما حتی برای اداره کردن سرزمینتان از ترکها یاری جسته اید.
همه آن کتابها و مستنداتتان حتی کسروی خود فروش مال خودتان
حالا کاری ندارم به ایت چیزا ولی قوم برتری آریایی رو هیلر مطرح کرد با این دسته بندی اونم اگه آقای نویسنده بری آلمان پیش اون نئونازی ها نشونت می دن آریایی کیه برادر! ای نژاد پرست!
پاسخحذفdastetoon dard nakone.etelaat e khoobi bood baray e man.payandeh Iran e aziz e ma.
پاسخحذفآقای همایون نادری فر، اگر خدا هم بیاد رو زمین و آیه بیاره که ترک چنین و چنان باز هم این پانترکهای خائن و مزدور قانع نمی شوند و عین ضبط صوت حرفهای اربابانشون رو تکرار میکنن و هر چه لایق خود و آب و اجدادشون به ما ایرانیها نسبت میدن.
پاسخحذفآقای همایون نادری فر، اگر خدا هم بیاد رو زمین و آیه بیاره که ترک چنین و چنان باز هم این پانترکهای خائن و مزدور قانع نمی شوند و عین ضبط صوت حرفهای اربابانشون رو تکرار میکنن و هر چه لایق خود و آب و اجدادشون به ما ایرانیها نسبت میدن.
پاسخحذفمطابق اعلامیه ج.حقوق بشر هر کسی حق دارد در چارچوب یک ملت واحد، هویت فردی یا گروهیی نیز برای خود تعریف کند. اینکه مردم خود را کرد، آذری،گیلکی،،بدانند منافاتی با هویت ایرانی آنان که خود مجموعه ای از هویتهای اقوام ایرانی است ندارد. برای حل بنیادین این مشکل در قرن ۲۱دیگر نمیتوان و نمیبایست به قرن۲۰برگشته با اجبار زبان فارسی را به ایرانیانی که دیگر زبانهای ایرانی را برای هزاران سال از گزند زبانهای عربی وترکی حفظ کرده اند تحمیل نمود. ایران متعلق به همه ایرانیان و زبانهای ایرانی است. چرا زبان تات−طالشی که حتی اصالت ایرانیت بیشتری نسبت به فارسی دارد نمیبایست از حقوق برابری برخوردار باشد. مردمان مهاجر به کشورهای دیگر تنها در صورتی که بتوانند خود را با زبان و فرهنگ عمومی جامعه میزبان تطبیق دهند میتوانند از حقوق شهروندی آن کشور بهره مند شوند. ایرانیان در طی قرون گذشته شاهد آمدن میهمانان ناخوانده ای که متاسفانه با کشتن و ویران کردن و سوزاندن،،، آمده اند بوده اند. قاعدتا اگر ایشان نمیتوانند یا نمی خواهند خود را با زبان و فرهنگ عمومی جامعه میزبان[در عرصه عمومی] تطبیق دهند میتوانند به همان جایی که از آن آمده اند برگردند. این مسئله البته در مورد زبانی که در نتیجه نا آگاهی مردم آذربایجان نسبت به هویت واقعی اجدادیشان؛ بدلیل قتل عام طبقه الیت آن و به زور شمشیر بر مردم تحمیل شده مطلقا صادق است. به عنوان کسی که اصلیتی آذری دارد مطمئن هستم در صورت روشنگری و آگاهی یافتن آذربایجانیها از تاریخ،گذشته و هویت واقعیشان آنها زبان اجدادشان(تات−طالشی)را از زرتشت، مانی و بابک گرفته تا نظامی،شمس،خاقانی،شیخ صفی به زبان چنگیز و هولاکو و تیمور که نیمی از اجدادشان را نابود کردند ترجیح میدهند. در یک دوره میان مدت در صورتیکه بتوانیم یک زبان ملی(ایرانی) بوجود آوریم مسئله امروزین رانش هویتهای مختلف قومی میتواند به انسجام, اتحاد و هویت ملی ایرانیان دوره سا سا نی و پیش از آن باز گردد. زبان فارسی بواسطه آمیزش وسیعش با زبان عربی دارای اصالت ایرانی صدمه دیده ایست و از این جهت نیازمند بازسازی(همانطور که زبان فرانسه مشکل مشابهی باانگلیسی داشت−والبته تصفیه شد) زبانهای دیگر ایرانی;تات−طالشی،کرد−بلوچی و گیلکی−مازندرانی به عنوان زبانهای خواهر خوانده ایرانی عملا میتوانند در جهت تصفیه و بازسازی زبان فارسی و ایجاد زبانی مشترک(زبان ایرانی) بکار روند.فرهنگ لغات این زبان ایرانی بازسازی شده،علاوه بر بسیاری کلمات که در این چهار زبان خواهر خوانده مشترک هستند، کلمات باقیمانده ایرانی غیر مشترک را نیز به طور هم عرض شامل خواهد بود. این زبان میتواند در یک مقطع فرضا پانزده ساله در مدارس،دانشگاهها، برنامه ها،اخبار،سریالهای تلویزیونی و غیره آموزش داده شود
پاسخحذف