در روزهایی که گذشت ، شاهد تفاهمنامه و بیانیه مشترکی از سوی دو حزب مطرحِ کرد ایرانی بودیم ، امضای تفاهمنامه میان حزب دمکرات کردستان ایران به رهبری مصطفی هجری و حزب کومله کردستان ایران به رهبری عبدالله مهتدی .
در نگاهی به تاریخچه فعالیتهای این دو حزب در افق سیاسی ایران و انشعابهای متعدد در یکی و بودنها و نبودنها در دیگری ، که در اثر اختلافات درونی و بیرونی آنها در سالهای متمادی روی داده است ، به این مهم می رسیم که این دو حزب به دفعات ، در صدد مذاکره و نزدیکی با یکدیگر بوده اند ، ولیکن امیال گروهی و شخصی و عدم توجه به خواسته های قلبی اکثریت قوم کرد ایرانی ، بارها آنها را از اتحاد ،حتی از نوع اسمی آن ، دور نگه داشته و حتی منجر به جنگ و خونریزی نیز شده است .
ولیکن اعلام موضوع رسیدن به تفاهم در مورد مسائل سئوال برانگیز و امضای یک سند دوستی و برادری ، در مقطعی از زمان که می شود به درستی آن را حساسترین در طول سه دهه گذشته نامید ، نیاز به نگاهی تازه و هوشیارانه به این تصمیم و عملکرد ، و نتایج مورد انتظار، از ادامه این رویکرد دارد .
کارنامه این دو حزب ،جدا از عملکردهای درست و نادرست رهبران آنها در طول تاریخ تشکیل و فعالیت ، خود گواه بر این است که ،این سازمانها بعنوان اپوزیسیون در نیم قرن اخیر و حتی قبل از آن ،همواره با حکومت و دولت مرکزی ایران مشکل داشتند و بحث مبارزه و فعالیت آنها صرفا محدود به دوران پس ازرویداد 57 و مخالفت با جمهوری اسلامی ، نمی گردد .
زمان تشکیل وشروع فعالیت حزب دمکرات کردستان که بعدها به دو حزب« دمکرات کردستان » و « دمکرات کردستان ایران »، منشعب شد ، به بیش از هفتاد سال قبل باز می گردد . آغازی که بلافاصله در اولین اقدام خود پس از تشکیل و اعلام موجودی ، در سال 1324 ، با سوء استفاده از حضورنیروهای متفقین و بخصوص شوروی در ایران ، اقدام به تاسیس جمهوری دمکراتیک کردستان به مرکزیت شهرمهاباد، توسط رهبر خود قاضی محمد نمود . این عمل به شکلی مشابه ، توسط سید جعفر پیشه وری ،عنصر خود فروخته وابسته به حزب توده شوروی نیز در آذربایجان و تبریز صورت گرفت ، که خوشبختانه این تلاش آنها برای جدایی گوشه ای از خاک کشور عزیزمان ایران ، به ثمر نرسید و بعد از 11 ماه ، دولت مرکزی توانست منطقه را به کنترل خود در آورد و دست بیگانگان خارجی را نیزکه حامی و پشتیبان این حرکتهای تجزیه طلبانه بودند ، از کشور کوتاه کند .
شرکت فعالانه و دعوت ازاقوام کرد برای حضور گسترده دررویداد بهمن 57 و اقدام به برگزاری میتینگ چند هزار نفره مسلحانه در ورزشگاه مهاباد ، تنها چند هفته بعد از پیروزی کذایی انقلاب 57 ، نشان از تصمیم این سازمان برای ادامه سیاستهای مخالفت با حکومت در هر نوع آن و تاکید برسیاستهای جدایی طلبانه داشت .
همکاری تنگاتنگ با حزب توده دررویداد 57 و همکاری با حزب بعث عراق در سالهای جنگ خانمانسوز ایران و عراق ، مسلح شدن توسط ارتش عراق و اقدام مسلحانه بر علیه هموطنان ایرانی ، همچون سازمان مجاهدین خلق ؛ حزب دمکرات کردستان را در زمره سازمانهای دشمن میهن و دشمن نام ایران و ایرانی قرار داد که با نام اپوزیسیون جمهوری اسلامی ، متاسفانه تنها به فکر دست یافتن به اهداف سیاسی گروه و قسمت کوچکی ازجمعیت بزرگِ قوم ایرانی کرد بودند که متاسفانه خود را ایرانی نمی دانستند و در پوشش شعارهای عام پسندانۀ احقاق حقوق قومیت کرد ، به دنبال کسب استقلال و تشکیل کشورمستقل کردستان بودند .
تغییرو تلطیف ظاهری و زیرکانه سیاستهای حزب در کنگره سیزدهم ، در سال 2004 ، با انتخاب مصطفی هجری از شعار خودمختاری برای کردستان به فدرالیسم برای ایران صورت پذیرفت! در این مورد برای آگاهی و نتیجه گیری خوانندگان مقوله ، ضمن دعوت مجدد به خواندن تفاهمنامه جدید ، نظر آنان را به گفتگوی دو تن از رهبران ارشد این حزب جلب می کنم تا متوجه شویم که تعریفشان از فدرالیسم برای ایران و فدرال کردستان چیست و این آقایان برای آینده ایران چه نقشه های شومی را در سر می پرورانند و آنانی که بر ما خرده می گیرند که چرا با این واژه مدرن مخالفت می ورزید ،به نوعی پاسخ سئوال خود را دریافت کنند :
نشریه کوردستان به شماره 432 و تارنمای این حزب در آن زمان می نویسد : آقای هجری در سخنرانی خود در کنفرانس استقلال کرد، رسما اعلام کرد :
"حزب دموکرات کردستان ایران هیچگاه استقلال کردستان را به عنوان یکی از اشکال حق تعیین سرنوشت نه تنها رد نکرده بلکه از آن به عنوان حق مسلم و مشروع ملت کرد در همه بخشهای کردستان یاد کردهاست."
دو ماه پس از سخنرانی مصطفی هجری ، رامبد لطفی پور یکی از اعضای بلندپایه حزب در کردستان دراظهاراتی خطرناک و فتنه انگیز در میان اقوام ؛ از منطقه بزرگی از استان آذربایجان غربی و کرد بودن آن دیار سخن گفت!!
وی در کمال بی شرمی گفت : " نقده ، میاندوآب ، سلماس و شهرهای کردستان ! مانند اورمیه (مرکز استان آذربایجان غربی) از ترکیب بافت جمعیتی دو ملت ! کرد وترک به وجود آمدهاست. همچنانکه جمعیت کرکوک در کردستان جنوبی را کرد وترک وعرب تشکیل میدهند. اما واقعیت این است که کرکوک شهری کردستانی است . به همین صورت ماکو ، ارومیه ، نقده ، میاندوآب ، سلماس و..... هم شهرهای کردستانی هستند ! ، این واقعیت مناقشه بردار نیست. این شهرها هر چند که ساکنان ترک زبان هم داشته باشند اما سرزمین کرد هستند وترکها در آنجا مهمانند ! وقابل احترام وباید با انها محترمانه رفتار نمود. همچون اقلیتی ساکن این سرزمین اند. در سرزمین کردها به سر میبرند. براین مسأله هیچ ایرادی نیست"
در سال 2006 پس از اختلافات شدید درون حزبی ، عبداله حسن زاده ،دبیر سابق این حزب بهمراه تعدادی دیگر از حزب دمکرات کردستان ایران جدا شده و «حزب دمکرات کردستان» را تشکیل می دهند و چنانچه بعدها در خبرها دیدیم ، میانجیگری برای حل اختلافات توسط حزب دمکرات کردستان عراق و اتحادیه میهنی کردستان عراق نیز کارگر نبوده است .
در مورد حزب کومله که چندین حزب و سازمان نیز این واژه کومله ( در زبان کردی به معنی گروه و انجمن ) ، را با خود یدک می کشند ، باید گفت ، ازادغام گروههای چپ کمونیست کرد تشکیل یافت و ظاهرا قبل از انقلاب فعالیت چشمگیری همانند حزب دمکرات کردستان نداشت ،ولیکن پس از سال 57 ،به مبارزه مسلحانه با حکومت اسلامی روی می آورد .به برداشت نویسنده ، می توان احزاب حاوی واژه کومله را معادل احزاب کمونیست با پسوند و پیشوندهای مختلف ، در کشورهای دیگردر نظر گرفت. آنطور که مشهود است ، کومله مورد نظر در بحث این نوشته و طرف تفاهم با حزب دمکرات کردستان ایران ، سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان ایران (کومله) به رهبری عبداله مهتدی می باشد .
یکی ازاتفاقات مهمی که تاریخ مشترک این دو گروه را به غیر از موضوع تفاهم و به نوعی صلح اخیر، در مقطعی به هم پیوند می زند ، اختلاف شدید این دو گروه در دهه 60 می باشد که حتی به جنگ مسلحانه نیز کشیده شد و این جنگ و خونریزی از سال 63 تا 67 ادامه داشت که بحث در مورد آن در حوصله این مقوله نمی گنجد و خواننده می تواند برای آگاهی از چگونگی آن به منابع مختلف موجود مراجعه کند .
آنچه که نویسنده را بر آن داشت تا به این موضوع مورد بحث محافل کوچک و بزرگ سیاسی ، بپردازد، حساسیت زمانی وگفتمانهای سیاسی این روزها ،از سوی برخی دشمنان داخلی و خارجی ایران است .
آنچه مسلم است ؛ مبارزه اقوام چه کرد و چه آذری و چه بلوچ و عرب و غیره برای رسیدن به حقوق مساوی و آزادی ، در سرزمینی که در برگیرنده ملت بزرگی شامل اقوام و ایلات مختلف است ، و تحت حکومت رژیمی مستبد و خودکامه قرار دارد ، قابل تقدیر و مستلزم پشتیبانی و همراهی است ؛ ولیکن نگاهی ژرف به سخنان و نوشته ها و بیانیه های برخی گروههای قومی ، که ادعای نمایندگی جمعیتی از ملت ایران را دارند ، متاسفانه پیام نا زیبای جدایی وحس احتمال بروز جنگ داخلی را در کشور عزیزمان ایران ، به ما می رساند .در حقیقت احزاب و سازمانهای اینچنینی را نباید اپوزسیون صرف حکومت حال حاضر در ایران ،یعنی اپوزیسیون جمهوری اسلامی تلقی کرد؛ بلکه در واقع این ها مخالف و اپوزیسیون هر حکومتی خواهند بود که اجازه تشکیل فدرال و در نهایت استقلال را برای آنها صادر نکند ؛ حال می خواهد این حکومت نامش جمهوری اسلامی و یک حکومت دیکتاتوری باشد و یا هر حکومت دمکراتیک دیگر.
پیامی که در پوشش واژه فدرالیسم ،می رود با افکار پنهان و خطرناک ، جنگ داخلی را برای مناطق مورد بحث به ارمغان بیاورد . مدعیان فدرال کردستان از ایلام تا اورمیه ( بارها این سخنان را در مذاکرات خصوصی از زبان رهبران این احزاب شنیده ایم ) معلوم نیست با چه پشتوانه ای این سخن واهی را مطرح می کنند! آیا بغیر ازراه حل جنگ و خون ریزی و برادر کشی در منطقه ، می توانند به فدرال مورد نظرشان برسند و قانون اساسی کردستان و ملت کرد را بنا بر تفاهم اخیر خود برپا دارند ؟!
این دو حزب که به گواه تاریخ دارای سابقه طولانی مبارزاتی هستند ،حتی در صورت نمایندگی کل جمعیت قوم کرد در کشور پهناور ایران ، می توانند تنها از سوی 5 درصد جمعیت کشور سخن بگویند . البته باید خاطر نشان کرد ، نویسنده بعنوان یک آذری ایرانی از شهری که دارای جمعیتی بالا از هموطنان کرد زبان است ، این مهم را تاکید می کند که اکثریت این هموطنان و همشهریان ، با سیاستهای احزاب جدایی طلب و حتی فدرال خواه موافق نیستند و درصد اشاره شده در بالا ،در خوشبینانه ترین حالت و به نفع این سازمانها ذکر شده است .
متاسفانه ضعف حکومت حال حاضر ایران در جامعه بین الملل ، از سویی باعث شیطنتها از طرف برخی دول خارجی وسیاستگزاران آنها در ارگانهای مختلف شده است و از سوی دیگر، وجود این حکومت استبدادی و غیر مردمی ، که به حقوق ملت ایران و بخصوص اقوام ،اهمیت وبهایی نمی دهد، باعث بهانه دادن به دست سازمانهایی اینچنینی شده است تا بستر را آماده بهره برداری برای امیال گروهی و ضد ایرانی خود ببینند و برای تحقق آن ،دست همکاری یکدیگر را بفشارند .
اینجاست که مردم ایران از هر نژاد و قومی بایستی آگاهانه ، اتفاقات و مسائل این روزهای کشور را دنبال کنند و با آگاهی کامل از اینکه ، ایجاد یک حکومت برپایه دمکراسی و مبتنی بر منشور حقوق بشر ،خواسته همه آنها را در آینده ایران تامین خواهد کرد ، مشارکت فعالی را در زمینه پایه ریزی چنین حکومتی در ایران آینده داشته باشند و بدانند که طرفداران فدرالیسم ،چه اهداف پنهان و خطرناکی را زیر سایه این واژه دنبال می کنند و برای خنثی کردن نقشه های شوم آنها ، تلاش کنند .
نوید تشکیل شورای ملی ایران و انتشار منشوری که تمامی حق و حقوق ایرانیان را از هر قوم ونژادی تامین خواهد کرد ،بزرگترین و بهترین آزمونی است برای همه سازمانها و احزابی که تا به امروز خود را به درستی یا به دروغ ، بعنوان مخالفین حکومت جمهوری اسلامی معرفی کرده و خود را مدافع و نماینده قسمتی از مردم ایران برای رسیدن به حقوق مسلم و آزادی نامیده اند . این تشکلها بایستی ضمن پیوستن به شورای ملی ایران با منشوری مشخص و فرا حزبی و گروهی ، حقانیت خود را در نزد مردمی که ادعای نمایندگی شان را دارند نشان دهند واعلام کنند ،همه تلاشها و مبارزات و حتی اشتباهات در زمانهای گذشته ، فقط و فقط برای آزادی مردم و رسیدن مردم به حقوق انسانی در تمامی ابعاد آن بوده است .
پاینده ایران یکپارچه و ملت یگانه ایران
همایون نادری فر
31/8/2012
10 شهریور ماه 1391 خورشیدی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر