آقای نوری علاء، خطاب قرار دادن شما در این مقوله ، خود نشان از عصبیتی است که این روز ها هر ایرانی عاشق وطن را فرا گرفته است و خوشحال نباشید که شما باعث این مسئله هستید ؛چرا که آنقدر دغدغه ذهنی برای عصبیت هست که جایی برای تکه پرانی ها و بهانه جویی های شما نمی ماند .
جناب اسماعیل نوری علاء ، اگر شما هم دغدغه ایران داشتید و اگر چشمی بینا و بصیرتی در خور برای دیدن اوضاع اسفناک کشور داشتید ؛ اگر شما هم می دیدید که مردم کشورتان روز به روز هم از نظر مالی و هم از نظر فرهنگی ، فقیر و فقیرتر می شوند ،اگر سایه شوم جنگ و تجزیه را احساس می کردید ؛ نه تنها به عصبی بودن رضا پهلوی (1) خرده نمی گرفتید بلکه باید آنقدر عصبانی می شدید که توصیه های پزشک قلبتان را نادیده می گرفتید و شاید امروز در بیمارستان و اتاق سی سی یو بودید ،نه در حال نوشتن مقالات تفرقه افکنانه و دشمن شاد کن.
استاد گرانقدر و قلم طلای ما ! داستان سرایی در مورد دورانی از تاریخ که اثبات خوب یا بد بودن آن امروز، هیچ دردی را چاره نمی کند، می تواند تنها نشانگر عدم درک شما از موقعیت کنونی و نیاز به همبستگی برای نجات کشور از شرایطی باشد که امروز بیش از هر زمان دیگر به آن دچار گردیده است .
جای تاسف است که در نقبی که به گذشته تاریخ سیاسی این مرز و بوم فلاکت زده می زنید ،صحبتی از جایگاه خود و هم پالگی هایتان در چرایی وقایع اتفاقی ،به میان نمی آورید. قبلا در مورد ارادت شما به خمینی کبیرتان که واقعا در ویرانی ایران کبیر بود (2) ،سخن گفته شده است (3) ؛ ولیکن نکته جالب اینجاست که هنوز خمینی و انقلاب شما ساخته 57،در ادبیات نوشتاری و گفتاری شما ،جایگاهی ندارد و ظاهرا حافظه مربوط به دوران طلائی ایشان و نقش شما و همفکرانتان در به قدرت رسیدن استبداد مذهبی و دینی ،در مغزتان پاک شده است! و هنوز به دنبال سخن گفتن از پدر و پسر تاجداری هستید که تاریخ در مورد آنها و خدمات و اشتباهاتشان ، به درستی قضاوت کرده و خواهد کرد .
راستی جناب نوری علاء ،آهنگری را در کدام مکتب آموخته اید که در نوشته ها و سخنانتان ،یکی به نعل و یکی به میخ زدن ،کنش غالب شما شده است ؟!
در نوشته سخیف اخیرتان رضا پهلوی را فردی سرگردان در تشخیص هویت و نا آگاه از موقعیت اجتماعی خود معرفی می کنید و در جایی دیگر و در انتها از او بعنوان سرمایه ملی نام برده و عاملی تعیین کننده برای براندازی معرفی می کنید! .
آیا اینگونه رفتار کردن ، چنین معنا نمی دهد که شاهزاده بایستی خود و اعتبارش را تنها در اختیار شما و همفکرانتان قرار دهد،تا شما بتوانید با برگ برنده ایشان ، به اهداف آشکار و نهان خود در آینده ایران برسید؟! این چه نوع سرمایه ای به زعم شماست که برای کم رنگ کردن اعتبار و جایگاهش در سپهر سیاسی ایران ،از هر سخنی و از هر ادبیات سخیفی نسبت به ایشان و همکاران و پشتیبانان راه ایشان ،فروگذار نیستید؟!
در نوشته اخیرتان (1) پا را فراتر گذاشته و با قدم گذاشتن در حریم احساسی خانوادگی ایشان ،با گستاخی تمام رضا پهلوی را با واژگانی چون ،آواره یتیم ،شاهد سوراخ سوراخ شدن وفاداران ، شاهد مرگ پدر گریزان از خاکی به خاک دیگر برای تختی جهت جان سپردن و .....خطاب قرار داده اید و در ادامه روحیه پهلوی ستیزیتان را ارضاء شده نیافتید و ازدواج های گذشته پدر را به رخ پسر کشیدید و پای مادر را نیز به موضوع کشانده و ایشان را مشوق رضا پهلوی برای سوگند پادشاهی معرفی کرده و فرصت را برای تکرارموضوع دروغ خروج ثروت از ایران را نیز مغتنم شناختید و در سخنی بسیارچندش آور،خاطره تلخ مرگ برادر و خواهر را بصورتی که نشانگر خطورات ذهنیتان است،بیان کردید و شخصیت و خواستگاه روحی نوری علاء را برای ما بیشتر از پیش معرفی کردید!
آیا ذکر همه این موضوعات جز برای ایجاد دلسردی و نا امیدی در شخص رضا پهلوی ،هدف دیگری می تواند داشته باشد؟ آیا یاد آوری خاطرات تلخ گذشته و حال برای مردی که امروز خالصانه پای در میدان مبارزه واقعی با حکومت استبدادی جمهوری اسلامی ،گذاشته است و متاسفانه در کمال تواضع خود را در کنار افراد معلوم الحالی چون شما قرار می دهد ، جزبرای اثبات منیّت ها و به کرسی نشاندن تفکرات غیر شفاف شماست؟! آیا جز این است که در راه این حرکت برای تشکیل شورای ملی که به راستی آخرین شانس رهایی و نجات کشور قلمداد می شود ،به دنبال گرفتن انرژی و اتلاف وقت از شاهزاده رضا پهلوی و همکاران ودست اندر کاران این حرکت هستید؟ عصبیت شما از آغاز حرکت برای تشکیل شورای ملی و انتشار فراخوان (4) و بخصوص همراهی جوانان بی نام و بی ادعا با شخص ایشان در این راه ،کاملا مشهود بوده و خود نیز بارها در نوشته ها و سخنان آشکار و نهانتان ،به آن اعتراف کرده و می کنید .مطمئن باشید تلاش شما و دوستانتان ،برای ایجاد فاصله و جدایی میان شاهزاده رضا پهلوی و یاران پیر و جوان بی ادعایش که این روزها سر فصل برنامه های شما شده است ؛ از چشم هیچ کنشگر سیاسی و اجتماعی پنهان نیست!
جناب نوری علاء ، به سبک دوست داشتنی که از شما آموختیم و با اینهمه رفتارهای ناپسندی که با رضا پهلوی و همراهانش دارید و تکرار می کنید" رضا پهلوی را دوست دارم " ! ما نیز شما را دوست داریم! و این نوشته به خاطر علاقه وافر یک جوان ایرانی به شما و دیگر همفکرانتان است! تا شاید در آینده ایران ،حداقل بتوانید بدون خجالت و با آسودگی وجدان در محافل عمومی حاضر شوید!
جناب دکتر ،بعنوان کسی که زمان زیادی نیست از کشورم خارج شده ام به شما می گویم ، اگر به زعم و دیده و تشخیص شما و دوستانتان رضا پهلوی خسته و عصبی است ، بدانید و آگاه باشد که ما خسته تر و عصبی تر هستیم .رضا پهلوی با همه تجربیات و مشاورتهای سیاسی که دارد ،اگر عصبی باشد ؛ ببینید که ما با همه بی تجربگیها و لمس شرایط داخل کشور ،چه اندازه عصبی و حتی خشمگین هستیم.
در شرایطی که کشورمان به اعتراف دوست و دشمن ،در بدترین شرایط ممکن از نظر امنیت و رفاه و اقتصاد و فقر قرار دارد،شما از ما که دل در گرو میهن و ملت ایران داریم و ناله ها و اشکهای کودکان گرسنه و ضجه های پدران و مادران نگران،همه ذهنمان را پر کرده است ،نخواهید که عصبی نباشیم و از بهانه گیریها و سنگ اندازیها برای تلاش و خروج از این شرایط ،خسته نباشیم.
خوب می دانید و از نزدیک در جریان بودید که شاهزاده رضا پهلوی تا چه حد در این حرکت، دمکراتیک عمل کرده و بارها از همه گروهها و بخصوص شما خواسته است در این حرکت همکاری و مشارکت نمایید و خود نیز دست اندر کار باشید . و باز این اواخرخوب می دانید که با همه گستاخی ها و بی حرمتی هایی که به ایشان و اعضای کمیته هماهنگی شورای ملی کرده اید ،بار دیگر از شما دعوت شد،تا در قالب کمیته ای دیگر ،با این کمیته ارتباط بگیرید وخواسته ها و اهدافتان را مطرح کنید و این همه به دنبال تشویش اذهان مردم ایران و ایجاد دلسردی در آنها نباشید .
فراموش نمی کنم جلسه ای که شاهزاده در پاسخ به سئوال و ذکر نگرانی های من و تعدادی از اعضای کمیته هماهنگی برای تشکیل شورا به جهت رفتارهای شما و همقطارانتان ، از ما خواستند که همه صحبتهای شما در تهمت زدنها و ارتباط دادن کمیته با جمهوری اسلامی و غیره را فراموش کنیم و رفتاری "جنتلمنانه" (نقل به مضمون) در مقابل شما داشته باشیم .
ولی جناب دکتر نوری علاء ،رفتار جوانمردانه ،پاسخ جوانمردانه می طلبد که متاسفانه تا کنون از شما ندیده ایم و خیال کردیم که بعد از رایزنی آخر با شما ،این رویه ادامه نخواهد داشت و ما خواهیم توانست همه حملات شخصی و مغرضانه شما را فراموش کنیم .ولیکن ظاهرا قلمی که شما در این راه به کار گرفته اید ،شبیه پتکی می ماند که نه توانایی میخ کوبیدن دارد و نه توانایی تثبیت نعل.
و اما توصیه آخر من به شما بعنوان یک جوان ایرانی این است که مواظب باشید پتک را بر انگشتان خود فرود نیاورید که دیگر نتوانید حتی قلم نیز به دست بگیرید !!
همایون نادری فر
19/10/2012
28 مهرماه 1391 خورشیدی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر