در حالی که اکثریت معتقد هستند خروج سربازان آمریکایی از عراق یعنی سپردن عراق و منطقه به شیطنتهای رژیم آخوندی، اما دولت اوباما زیر بار فشارها نمیرود و همواره اصرار دارد که سربازان آمریکایی تا آخر همین سال مسیحی عراق را ترک کنند. اگر این طرح عملی شود در واقع تعداد سربازان آمریکایی حاضر در عراق کمتر از تعداد سربازان آمریکایی حاضر در کشور هندوراس واقع در آمریکای میانه خواهد بود.
در نتیجه، پرسشی که مطرح میباشد این است که چرا اوباما روی خروج سربازان آمریکایی از عراق پافشاری میکند؟
یک دلیلش، دلیل سیاست داخلی آمریکا میتواند باشد. با نزدیک شدن انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا و شکست اوباما در ترمیم اقتصاد ورشکسته آمریکا محبوبیت اوباما از ۶۲% روز اولی که کار را در دست گرفت به ۴۲% سقوط کرده است. یعنی اگر انتخابات ریاست جمهوری آمریکا همین امروز بر گزار شود اوباما احتمالاً در رده سوم یا چهارم پس از نامزدهای ریاست جمهوری حزب جمهوریخواه قرار خواهد گرفت.
در نتیجه سیاست اول اوباما این میباشد که تا انتخابات ریاست جمهوری آمریکا خود را به عنوان رئیس جمهوری که در سیاست خارجی موفق بوده مطرح کند. و به مردم آمریکا بگوید، اوساما و صدام و قذافی را من از میان برداشتم، و در آخر هم به قول انتخاباتی خود وفا کرده و سربازان آمریکایی را از عراق من به آمریکا بازگرداندم.
دلیل دومی که چرا اوباما سربازان آمریکایی را دوان دوان از عراق بیرون میاورد میتواند مربوط، حائز اهمیت و هشداری به تمامی ایرانیان باشد. اوباما در سیاست خود در قبال رژیم اسلامی با چند مشکل اصلی روبرو است، دو مشکل مهم نقش روسیه و چین در پشتیبانی از رژیم اسلامی است، و از آن مهمتر (از دید آمریکا) سیاست آن دو کشور بر ضد منافع آمریکا است.
از دید دولت اوباما این دو مشکل با خروج آمریکا از عراق حل میشود. چگونه؟ کافیست که با خروج آمریکا از عراق، رژیم اسلامی دست به شیطنت در عراق بزند، این بهترین بهانه برای آمریکا خواهد بود که طرح حمله نظامی به ایران را از راه دور (یعنی حمله هوائی به پایگاههای اتمی رژیم) را پیاده و به خورد جهانیان دهد.
در واقع میشود گفت سیاست (بحث انگیز) اوباما در لیبی یک تمرین آزمایشی بود تا طرح دخالت از راه دور با کمترین هزینه جانی برای سربازان آمریکایی را تمرین کند.
هدف چنین سیاستی در قبال رژیم ایران، سرنگونی رژیم نیست، بلکه عقب انداختن برنامه هستهای رژیم تا مدت نامعلوم است.
در اینجاست که وظیفه همه ایرانیان خارج از کشور تا آخر این سال مسیحی و قبل از خروج آمریکا از عراق میبایستی این باشد که تمام کوشش خود را بکنند تا با ایجاد دیالوگ و رابطه، مبارزین داخل کشور را به اهمیت و ضرورت تکان خوردن هر چه زودتر به صورت یک خیزش ملی در برابر رژیم اسلامی تشویق کنند.
پس از ۳۳ سال استقامت، مبارزه و جان دادن در راه آزادی هم اکنون "آزاد شدن ایران به دست ایرانی"، نه تنها در خطر جدی است، بلکه میتواند برود که تا چندین و چند سال با تعویق بیافتد.
به طرفداران حمله نظامی آمریکا به ایران، باید یادآور شد:
۱. کشور آمریکا از تکنولوژی لازم برای (نه الزاماً سرنگونی رژیم) بلکه فقط عقب انداختن سیاستهای رژیم در منطقه و جهان برخوردار است. در نتیجه هر حمله نظامی آمریکا به رژیم اسلامی الزاماً منجر به سرنگونی رژیم نمیشود. و تا امروز هیچ آثاری در میان نیست که حاکی از آن باشد که دولت اوباما یا هیچ دولت دیگری قصد سرنگونی رژیم اسلامی را داشته باشند.
۲. کشور ما آمادگی جلوگیری، مقابله یا محدود کردن فاجعه انسانی و طبیعی ناشی از صدمات وارده به منابع فرسوده و دست دوم و دست سوم اتمی رژیم را ندارد. در نتیجه تاثیر چنین فاجعهای بر کشور و ملت میتواند تا سالهای سال در آینده در بافت و ژنتیک مردم ما محسوس بماند.
۳. یک (حمله نظامی ناتمام و ناقص) میتواند بهانهای برای (سیاستهای داخلی رژیم) شود که جان بسیاری از مبارزین را به خطر بیندازد. یک پاک سازی هلوکوست (holocaust) وار بیسابقه.
۴. یک (حمله نظامی ناتمام و ناقص) میتواند به آتش بیشتری در هیزم کشورهایی تبدیل شود که نظر به تمامیت ارضی ایرانزمین دارند.
۵. یک نوع (حمله نظامی ناتمام و ناقص) به رژیم (که رژیم را سرنگون نکند) میتواند برای همیشه ارتباط مبارزین داخل و خارج را قطع کند. یا دست کم بیش از این که هست برقراری ارتباط را مشکل کند. که این برای مبارزه ما با این رژیم فاسد و غیر بشری یک فاجعه خواهد بود.
وارد جزئیات بحث در مورد صدمات انسانی به ملت و صدمات احتمالی به خاک میهن از دید امروزی و تاریخی هم نمیپردازیم زیرا خود شدت این احتمالات را حدس میزنید.
آری، این هم امکان دارد که "حتی" در اثر یک حمله نظامی ناقص و ناتمام رژیم کثیف اسلامی سرنگون شود. اما دیگر نمیشود گفت که "ایران بدست ایرانی آزاد شد" و اگر نتوانیم این را بگوییم چه قیمتی آیندگان باید در قبال این آزادی از دید سیاسی و اجتماعی پرداخت کنند؟ و آیا در چنین آیندهای تضمینی برای تمامیت ارضی ایران وجود خواهد داشت؟ دست کم اگر ایران بدست ایرانی آزاد شود شانس برای تضمین تمامیت ارضی ایران بیشتر است تا هر سناریو دیگری. غیر از این است؟
در آخر، امیدواریم که این خروج آمریکا از عراق فقط از روی سیاست دولت اوباما و ندانم کاری و بر پایه شناخت بد از منطقه باشد. و هیچ طرح دیگری در میان نباشد. اما حتی اگر این را هم فرض بگیریم - آیا میتوانیم مطمئن باشیم که با خروج آمریکا از عراق، این رژیم ماجراجو دست به کاری نزند که هیچ راهی بجز (یک حمله نظامی ناقص) را به همراه نیاورد؟
این پرسشی است که تمام مبارزین راه آزادی باید امروز از خود بکنند و آماده روبرو شدن با نتیجه عملکرد یا عدم عملکردهای خود... باشند.
ما چند ماه بیشتر فرصت نداریم که تصمیم بگیریم آیا خودمان میخواهیم تکانی بخوریم یا اینکه سرنوشت سرزمین کوروش بزرگ را بسپاریم به دست سیاستهای اوباما و رژیم کثیف اسلامی، و آنچه که از کشمکش در ماههای آینده بین این دو حاصل و نسیب این میهن و ملت خواهد شد.
تفکر ها، بحثها، به جان یکدیگر افتادن ها، به یکدیگر تهمت زدنها، مقالات، تجزیه و تحلیل ها، ناامید شدنها و ناامید کردنها، و و و همه را تجربه کردیم.
امروز روز تصمیم است و روز بیدار کردن و بیدار بودن تمام ایرانیان عاشق میهن است.
بزرگداشت روز ایرانی و جهانی کوروش بزرگ را گرامی داشتن بر هر ایرانی مهم و ضروری است، اما از آن مهمتر آزاد کردن ایرانزمین و نجات میهن از چنگال این همه فاجعه است.
اگر میهن، هویت، تاریخ، نیاکان و یک فردای آزاد و روشن برای نسل فردا هنوز برای ما معنی و مفهومی دارد این روزی است که بزرگان آزادیخواه که دیگر در میان ما نیستند از ما که فرزندانشان و بر جای ماندگانشان هستیم از ما انتظار داشتند.
دست روی دست گذاشتن، خود و میهن را به باد حوادث سپردن، ناامید بودن و ناامید کردن، این رسم ایرانی نبوده و نیست.
ما از هیچ ملتی کمتر نیستیم، تمام شواهد تاریخی نشان میدهد که ما ملتی تسلیم بشو نبوده و نیستیم.
بقای ایران و ایرانی در خطر سرنوشت ساز قرار گرفته. بعنوان یک ایرانی تصمیم نهایی تو در قبال گذشته و آینده کدام است و پیمان تو با آنها کدام است؟
تماشاگری سرشکسته؟ یا تاریخسازی سربلند؟
اگر از نیاکانمان و کوروش بزرگ همین پرسش را میکردیم پاسخش مانند "شیر و خورشید" سربلند و روشن بود.
ما میتوانیم، و همینکه از دید تاریخی مدیون هستیم و همینکه در قبال نسل فردا...
میبایست امروز آبروی ایران و ایرانی را در برابر نسل فردا با عملکرد خود نجات دهیم و سرمشق نسل فردا کنیم که دوباره این میهن دچار چنین سرنوشتی در آینده نشود... و از هم اکنون پایههای ایران آزاد و مستقل فردا را بریزیم... وگرنه چه آیندهای برای نسل فردا طرح و مطرح و سرمشق نسل فردا کردهایم؟
ما میتوانیم، در کنار یکدیگر به نام ایرانزمین قیام کنیم...
ما میتوانیم...
پرچمداران
سه شنبه، 3 آبان ماه 1390
از طرف رهبری سازمان سامان (تبریز) در اختیار پرچمداران در خارج از کشور
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر