بعد از ماهها که از مسدود شدن وبلاگم www.sibegermez.blogfa.com میگذره وتصمیم گرفته بودم که به خاطر خانواده ام به خصوص اشکهای همسرم در روزهای زندان من و خواهش های مادرم که بعد ازرهایی از بازداشت وقتی دیدمش که حتی نمی تواند روی پاهای خود بیاستد،دلم به درد آمد،دیگر حداقل در فضای مجازی ننویسم و سکوت اختیار کنم.
ولی چند روز قبل با تمام سکوتی که این همه مدت در گلویم جا کرده است و همه بغضی که مرا می رنجاند، باز احضاریه ای به دستم رسیده است که باید در دادگاه حاضر شوم تا در مورد مطالب وبلاگ قبلی ،پاسخگوی شکایت دادستان محترم! انقلاب باشم.
دیروز متوجه شدم که پرونده اقدام علیه امنیت من که در سال 86 به خاطر آن هفته ها در سلول انفرادی به سر بردم، هنوز مفتوح است و ظاهرا چون شمشیر داموکلس بالای سرم خود نمایی می کند و ممکن است با پرونده جدیدم ، دوباره به جریان در بیاید!!.
حال چگونه باید به همگان بگویم که بیایید ببینید..من کاری به اینها ندارم..ولی اینها دست از سر من بر نمی دارند!!!!!
برایم دعا کنید .البته نه برای من..بلکه برای خانواده ام...برای آنانکه به آنها قول داده بودم دیگر موجبات اذیتشان را فراهم نکنم......
ولی چند روز قبل با تمام سکوتی که این همه مدت در گلویم جا کرده است و همه بغضی که مرا می رنجاند، باز احضاریه ای به دستم رسیده است که باید در دادگاه حاضر شوم تا در مورد مطالب وبلاگ قبلی ،پاسخگوی شکایت دادستان محترم! انقلاب باشم.
دیروز متوجه شدم که پرونده اقدام علیه امنیت من که در سال 86 به خاطر آن هفته ها در سلول انفرادی به سر بردم، هنوز مفتوح است و ظاهرا چون شمشیر داموکلس بالای سرم خود نمایی می کند و ممکن است با پرونده جدیدم ، دوباره به جریان در بیاید!!.
حال چگونه باید به همگان بگویم که بیایید ببینید..من کاری به اینها ندارم..ولی اینها دست از سر من بر نمی دارند!!!!!
برایم دعا کنید .البته نه برای من..بلکه برای خانواده ام...برای آنانکه به آنها قول داده بودم دیگر موجبات اذیتشان را فراهم نکنم......
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر