قطعه شعری از داستان نمایشی ویزا اثر مسعود کرمانی
آیا می شود به پرنده گفت
وقتی که لانه و آشیانه ات
هدف بازهای شکاری قهار است
و جان تو و فرزندانت در امان نیست
به فکر مهاجرت نباش!؟
آیا می شود از پرندگان
حق فرود آمدن
بر شاخسار درختان همسایه را گرفت!؟
آیا می شود پرندگان را
به جرم پرواز غیر مجاز
در حریم همسایگان
به محاکمه کشید!؟
بالهای آنان را از لبة تیز قیچی گذر داد
و آنها را در قفس های آهنی زندانی کرد!؟
آیا می شود حریم فضائی همسایگان را
با دیواری بلند
از هم جدا کرد
و با تابلوهای عظیم عبور ممنوع
تزئین کرد!؟
بعد از روزها فرار از دست دژخیمان جمهوری اسلامی،چند صباحی است که دیارمان و شهر و کاشانه مان را ترک کرده ام....دل و دماغ نوشتن ندارم...تا روزهای بعد!!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر