با درود
در هفته های اخیر ، جریانی در اپوزیسیون و بخصوص در میان مدعیان دروغین طرفداری از سامانه پادشاهی پا گرفته ، و با برچسب زنی و انگ زدن ، فضایی مشمئز کننده در عرصه فعالیتهای سیاسی و شبهه سیاسی ! ایجاد کرده است . که می توان این روند را به درستی ( لمپنیسم سیاسی ) نامید .
شکی نیست که پروژه لمپنیسم سیاسی ، در دوران ۴۰ ساله بارداری خود که حاصل معاشقه ارتجاع سیاه و سرخ در بهمن ۵۷ می باشد، کم و بیش ،علایم و ویار خود را در همه این سالها و در جامعه اپوزیسیون ایران نشان داده و به نظر می رسد با زمان نزدیک شدن به سقوط رژیم تبهکار جمهوری اسلامی ، این مهم نیز در حال زایمان و تلاشی حداکثری برای تاثیر گذاشتن در کند کردن روند این سقوط است .
این روزها شاهد هستیم که سناریوی تکراری مزدور سازی ، شتابی دو چندان گرفته و صد البته که هدف تاثیر گذاری بر افکار عوام ، سطحی نگران و بخصوص، خود همه چیز دانان فضای مجازی است .
پرداختن به این موضوع ، هدف این نوشتار نیست ، چون مخاطب این نوشتار ، با مخاطبین این پروژه ها و سناریوها متفاوت است و صد البته هوشیار تر و آگاهتر .
دوستان عرصه سیاسی بنده کم و بیش در جریان تحولات سیاسی اخیر و به نوعی درگیر بودن تشکلی بنام ( حزب اتحاد) که بنده اکنون رهبریت آن را در نبود دبیر کل در اسارت حزب ، بر عهده دارم ، در این اتفاقات و بحث ها و جدلها هستند .
لازم دانستم تنها برای روشن شدن برخی نکات مبهم که از نظر شخص خودم طبیعی است که پیش بیاید و مطرح شود، چند سطری با شما باشم .
پس از حضور تلخ و تجربه ای بد که در عضویت شورای ملی ایران بعنوان عضو شورای عالی با کسب بالاترین رای ماخوذه داشتم که قبلا به ان پرداخته ام و در حوصله این مقوله نیست ، تصمیم داشتم که با توجه به همه تجربه ها و دیده های از نزدیک و لمس ماجراهای اپوزیسیون خارج از کشور ، هرگز وارد هیچ تشکل سیاسی در خارج از ایران نشوم و فعالیت های مستقل خودم را در کنار حمایت از همفکران و مبارزین واقعی با تبعیت از نقشه راهی مشخص که همانا اصل بودن نقش مردم داخل کشور در تحولات امروز و فردای ایران است ،ادامه دهم و خود را همواره هم نظر با بیانات و راهکارهای ارائه شده از سوی شاهزاده رضا پهلوی می دانم .
ورود من به این تشکیلات همزمان بود با درگیر بودن دبیر کل و بنیانگذار این حزب با پروژه ای که از ابتدا بنده به غیر حرفه ای بودن و ناشیانه بودن آن اعتراض داشتم و تنها به واسطه تاکید شخص آریاسب باوند بر اینکه این تصمیم قبل از ورود من به این تشکیلات ، توسط خرد جمعی گرفته شده است، آن را به احترام نظر جمع و پرنسیپ کار سیاسی ام پذیرفتم ، بدون آنکه در مورد جزئیات طرح سئوال کنم ، چرا که احساس می کردم طرحی اینچنینی باید حاوی نکات محرمانه زیادی باشد که من تازه وارد نباید انتظار پاسخ را در مورد جزئیات آن داشته باشم ، بخصوص اینکه شخصی که همواره در کنار باوند در این طرح دیده می شد، دائما خود را در ارتباط با دفتر شاهزاده رضا پهلوی نشان می داد و سخن از موافقت دفتر واشنگتن با این نقشه ،می گفت .
و اما چرایی قبول مسئولیت جانشینی و قائم مقامی حزب اتحاد، تنها و تنها بخاطر رویکرد این حزب به نیروهای مبارز درون کشور و فعالیتهای عملی تیم های عملیات میدانی بود که بارها شاهد نوع فعالیت آنها و تاثیر گذاری آن در روح مبارزات مدنی و آزادیخواهانه مردم ایران بودم .
لازم است در این جا به این مطلب اشاره کنم که شناخت من در مورد آریاسب باوند تنها بر اساس نزدیکی افکار سیاسی و نوع تاکتیک های مبارزاتی بود و رویکرد ایشان در رفتار شخصی و در عرصه اپوزیسیون و به قولی افشاگری و بر چسب زدن به افراد مختلف ، حال به حق یا ناحق ، همواره مورد مخالفت و انتقاد شدید من بوده و حتی یکی از شرایط من برای همکاری با ایشان همین مورد بود که از این پس هیچ کس در حزب اجازه ندارد در مورد کسی قضاوت کند تا زمانیکه مستنداتی بدست آید که اگر جلوی هر شخص بی طرفی گذاشته شود ، بر درستی آن رای دهد .
موضوعی که متاسفانه در سابقه سه ساله فعالیت این حزب ظاهرا از سوی ایشان رعایت نشده بود و امروز همانطور که شاهد هستیم ، باعث حاشیه های فراوان و گرفتن انرژی از چرخ دنده های ماشین مبارزاتی ماست و دامن خود ایشان را نیز در حالی که امکان دفاع از خود ، بعلت اسیر شدن در دست رژیم ایران ندارد را نیز گرفته است .
امروز در مقطعی از پروسه مبارزات قرار داریم که بخاطر رویکرد سیستم امنیتی به جهت احساس خطر و نشانه های آشکارسرعت گرفتن روند سقوط رژیم و بخصوص عملکرد موفق تیمهای مبارزاتی حزب اتحاد در داخل کشور ، بنده و آریاسب باوند تحت حملات شدید ، تخریب و ترور شخصیتی قرار داریم که متاسفانه ابلهان و خود سیاسی پندارانی از اپوزیسیون نیز با آن همراه شده اند و همراه با ماموران دلار بگیر مستقر در خارج از کشور، در حال کمک به زایمان عجوزه ای بنام لمپنیسم سیاسی در راستای اهداف اتاق فکر رژیم هستند که شک ندارم در نهایت به سقط شدن مادر و نوزاد منجر خواهد شد .
شایان ذکر است که تلاشهای هر روزه این سربازان با نام و گمنام در جهت تکثیر جزوات اتاق فکر رژیم در مورد فعالیت کنشگران موفق، تاثیر گذار و پاک دست و همچنین اتفاقات اخیر مورد اشاره و بخصوص پخش شوی تلویزیونی مضحک اعترافات آریاسب باوند از تلویزیون رژیم ، تنها مصرف عوامانه دارد و خوراک سبک مغزان است و در نظر اهل فن و هوشیاران عرصه مبارزات سیاسی، تنها باعث فرو رفتن بیشتر آنان در باتلاق متعفن بی اخلاقی و لمپنیسم سیاسی است .
و اما کل ماجرای مربوط به حزب اتحاد و آنچه که تا امروز برای من مسجل شده است و سندی بر انکار آن تا کنون ارائه نشده است بجز سخنان بدون مدرک و ادعاهای ناشی از اختلافات شخصی سابق و بی اخلاقی ها :
با توجه به همه اطلاعات موثق و شواهد غیر قابل انکاری که در طی تلاش سه ماهه مفقود شدن این عزیزان به دستم رسیده و اصالت مستندات ،غیر قابل انکار می باشد ( البته با در نظر گرفتن احتمال تنها یک درصد خطا با توجه به قوی بودن و مستند بودن قرائن و شواهد، اگر اسیر بازی احتمالی بسیار، بسیار و بسیار زیرکانه سیستم امنیتی رژیم قرار نگرفته باشیم )ب ه جرات اعلام می نمای ،آریاسب باوند دبیر کل حزب اتحاد بهمراه بانو مهیزاد پشت پناه بهنگام اجرای پروژه ذکر شده با نام راهیان کیان و عزیمت بصورت غیر قانونی و از مسیر زمینی از ترکیه به کردستان و از آنجا به سمت ایران ، در مرز بانه و در خاک ایران دستگیر و پس از یک شب اقامت در شهرستان سقز به زندان اوین و بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات منتقل شده اند که بانو پناه پس از نزدیک به چهل روز با قید وثیقه آزاد آزاد و آقای باوند هنوز به بند عمومی منتقل نشده اند و چند روز قبل شاهد نمایش سناریوی نخ نمای شوی اعترافات ایشان از شبکه خبر تلویزیون جمهوری اسلامی بودیم .
امید که این نوشتار پاسخی باشد برای افکار عمومی و هم میهنانی که همواره اعتماد و حسن نظرشان به بنده و همه مبارزان واقعی در عرصه سیاست ، پشتوانه روحی و انگیزه ای مضاعف برای تلاش شبانه روزیمن و آنها بوده است .
همایون نادری فر
قائم مقام حزب اتحاد
۷ خرداد ۱۳۹۷
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر