انگشتانم
یخ زده است ...
دیگر حس
نوشتن ندارم ...
تاختن در
میدان نبردی گل الود ...
دوستانمان
هنوز در زندان اند !
مجید ، آتنا
، حمید ،حشمت ، بهاره ، آرش ،مجمدرضا ، سهیل ، حسین و ...
بنویسم یا
ننویسم چه خواهد شد ،وقتی که فعلا اولویت ها وطن و هم وطن نیست !
وقتی دروغ
هم بد و خوب دارد؟!
وقتی استبداد
و دیکتاتوری هم معنای بد و خوب پیدا می کند ؟!
وقتی خبر
ورزشی مهمتر از خبر اعتصاب غذای یک روزنامه نگار می شود ...
وقتی منتقد
بی تفاوتی ؛ خود در بی تفاوتی غرق می شود ...
وقتی مخالف
حذف ،خود عامل حذف می گردد
...
وقتی مدعی
اخلاق مداری ؛ خود برنده جام بی اخلاقی می شود ...
وقتی می
شود آنچه که نباید بشود ؛ جوهر قلم هم خشک می شود ...
و زبان هم
در دهان نمی چرخد ...
به زنگ تلفن
هم پاسخ داده نمی شود ...
وقتی صدای
ناله و ضجه "ایران" کسی را به خود نمی آورد !
برایت غمگینم
ای ایران
ای مرز بی
گهر !
همایون نادری
فر
16 اردیبهشت
2574
یک جای دور
از میهن !
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر