اندرباب بیهودگی دلبستگی به اصلاحات در جمهوری اسلامی



 " سید محمد خاتمی بعنوان رهبر اصلاحات در نامه اش بمناسبت مرگ هاشمی رفسنجانی ابتدا به رهبر تسلیت گفت و بر اولویت جایگاه ولایت فقیه ،بار دیگر صحه گذاشت ؛ فارغ از این که شخص خامنه ای و عوامل آشکار و نهانش چگونه در این دو دهه اخیر بر ناخودی بودن و فتنه گر بودنشان اصرار داشته و دارند و چه بر سر رهبران جنبش سبز آورده اند !
امروزه بر همگان مشخص است که مشکلات این کشور و مردمش کلیت نظام جمهوری اسلامی با همه جناحهای تشکیل دهنده آن است و نه رهبر و یک جناح خاص چون جناح اصولگرای ذوب در ولایت. گواه ما بر این مهم  این است که اصلاح طلبان بارها در سخن و عمل خود به روشنی اذعان داشته اند که اگر جناح راست اصولگرا به این مهم که هر دو جناح اصلاح طلب و اصولگرا سهیم در این نظام اسلامی هستند، رضایت بدهند؛ اصولا مشکلی باقی نمانده و دغدغه ای به نام مردم اصلا وجود خارجی ندارد.
اگر دقت کنید می بینید که به طور مثال ، هیچ اصلاح طلبی هرگز سوال نکرده و نمی کند که نیروهای نظامی رژیم در سوریه چه می کنند؟
هیچ اصلاح طلبی اعتراض نکرده و نمی گوید که این حضور مزدوران جمهوری اسلامی در سوریه و نقشی که در جنایات بر علیه مردم آن دارند ؛ باعث کینه عمیق مردم منطقه و بخصوص کشورهای عربی نسبت به مردم ایران شده و مردم ایران هر لحظه ممکن است آماج حملات از سوی کل این کشورها ی سنی نشین منطقه شوند.
کسی از میان این جماعت نمی پرسد که چرا حقوق بشر در کشور رعایت نمی شود .
هیچ اصلاح طلب حکومتی را این روزها ندیدیم که درد اعتصاب غذای زندانیان سیاسی را داشته باشد .
و ... 
اگر هم پرسشی هست از دزدی ها و غارتهایی است که جناحی به تنهایی انجام داده و جناح دیگر را شریک این راهزنی ها و دزدی ها از اموال ملی قرار نداده و از سفره انقلاب سهم کمتری را به او داده است  .

مشکل اینجاست که یکی زیاد می خورد و آن دیگری کمتر نصیبش می شود و دعوا بر سر لحاف ملاست و نه حق و حقوق پایمال شده مردم .

دلبستن به امثال رفسنجانی و خاتمی تنها باعث اتلاف وقت و نابودی ایران است.
اینان همگی به خمینی اعتقاد دارند. خمینی که به جرات می توان گفت هیچ کشوری در تاریخ خود نظیر آن را نداشته و ندیده است . او کسی بود که اصولا ملیت ایرانی را قبول نداشت .
آنچه برای خمینی اولویت داشت امت اسلام و اسلامیت بود و تمام ایدئولوژی نهضت خود را نیز بر این پایه بنیاد نهاد . 
دیکتاتورهای بزرگی چون هیتلر و چنگیز در اعمال جنایتکارانه شان حداقل به دنبال اعتلای کشور و ملت و قوم خود بوده اند؛ ولی ما چنین چیزی را در خمینی و پیروانش در ۳۷ سال گذشته ندیدیم .
اینکه امروز می بینیم به مناطق جنگزده پس از ۲۸ سال هیچ توجهی نمی شود و یا به سیستان و بلوچستان محروم ، کردستان مظلوم و دیگر مناطق شهری و روستایی عقب نگه داشته شده و بدون حداقل امکانات ... توجه نمی شود ؛ به خشک شدن دریاچه ها و فجایع آینده آن در آذربایجان توجه نمی شود؛ ولی می بینیم که دغدغه راست وچپ حکومت لبنان فلسطین و سوریه و یمن و ... است ؛ همگی برآمده از این تفکر خمینی یعنی عدم باور به ملیت و خاک ایران است. حال از این اصلاح طلب حکومتی که خود را مقید به ولایت فقیه و نظام تاسیسی توسط خمینی می داند و زمان حکمرانی وی را دوران طلایی می نامد؛ چه انتظاری می توان داشت ؟!

هم میهنانم ، مبارزه با رژیم ضد ایرانی جمهوری اسلامی ، بازی موش و گربه نیست که در تظاهرات های حکومتی شرکت کنیم (منجمله روز حکومتی قدس و اخیرا خاکسپاری رفیق ۵۹ ساله رهبری ،هاشمی رفسنجانی ) بعد در یک گوشه آن به شعار هایی بپردازیم که اصولا رسا هم نیست و خیلی ضعیف شنیده می شود و حتی در نمای تصویری مورد سوء استفاده حاکمان نیز قرار گرفته و بعنوان حضور میلیونی و مهر مشروعیت نظام القاء‌ می شود .
امروزه باید با یک مبارزه محکم و کار آمد همه جانبه به کلیت این حکومت و حامیان آن اعلام کرد که این ملت شاید ۳۷ سال پیش به گفته شما و خیلی از دگم اندیشان سطحی نگر، انقلابی کرده است (بنده شخصا آن را شورش ۵۷ می نامم ودر اصالت و مردمی بودن آن شک دارم، چرا که قرائن به روشنی نشان می دهد ، اصولا قاطبه مردم در آنزمان فاقد هدف مشخص برای برپایی یک انقلاب بوده اند. و اصولا حرکت سال ۵۷ یک شورکاذب بود که خارجی ها به کمک عوامل داخلی خود به مردم ایران القا کردند برای رسیدن به منافع بلند مدت خود در منطقه و رهایی از کابوس ایران قدرتمند با رهبریت شاه فقید )ولی باید بدانند که کلیت این نظام از بالاو پایین فشل است و تنها بازیچه پدرخوانده گان چشم آبی و چشم بادامی از منتهی علیه غرب گرفته تا انتهای شرق .
باید گفت و تکرار کرد تا همه بفهمند که این نظام با قوانین بدوی و ضد منافع ملی و ضد ایرانی اش ثابت کرده است که قابل اصلاح نیست و با ۴ دهه عملکرد و کارنامه سیاه ، باعث منهدم شدن همه ارکان اجتماعی فرهنگی و اقتصادی این کشور شده است . باعث فقر و از بین رفتن پایه های دانش شده است . باعث فروریختن اخلاقیات در جامعه شده است و ... . 
باید به طور روشن و واضح و بی پرده به این نظام گفت ما دیگر نظامی به نام جمهوری اسلامی نمی خواهیم. ایران نیاز به یک قانون اساسی بر پایه سکولاریسم و دموکراسی دارد که در آن به تمام آزادی ها  و جایگاه انسانی توجه شود .

پس چاره ایران ما برای نجات از این منجلاب، جز سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی نیست. "

برگرفته از نظرات یک هم میهن با ویرایش و اضافات

همایون نادری فر
۱۱ ژانویه ۲۰۱۷
یک جای دور از میهن 



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر