مسئولیت اخلاقی در قبال جامعه از سوی هنرمندان. دیروز و امروز !



به بهانه سالگرد قتل هنرمند آزاده فریدون فرخزاد ، مروری داشتم بر عملکرد هنرمندان حال حاضر در ایران و چه حس بدی بود وقتی همراهی های اکثریتی از آنان را با رژیم ریشه در خون ، نتیجه این پویش چند ساعته یافتم !

جایگاه هنرمندان بخصوص در میان جوانان یک جامعه در هر کشوری بر کسی پوشیده نیست و می توان نشانه های آنرا از نصب عکس هنرمند تا تقلید از پوشش و رفتار و ... را در این میان مشاهده کرد .

آنچه که مد نظر من در این نوشتار است ، جایگاه احساس مسئولیت اخلاقی یک هنرمند واقعی در قبال این علاقه ها و تقلیدها و حتی پشتیبانیها ست .

بعنوان مقدمه اشاره ای می کنم به ماجرای دو سال قبل پارک گزی استانبول که شاهد حضور هنرمندان نامی و مشهور ترکیه در صف اول تظاهراتها و سپر کردن خود در برابر خشونت عریان پلیس بودیم .

هنرمندی چون فریدون فرخزاد و روشنگری های موثر و پر سر و صدای وی در سالهای اولیه پس از شورش 57 ، به اندازه ای برای رژیم تازه تاسیس جمهوری اسلامی درد آور بود که حاضر شد رسوایی بین المللی دیگری را به جان بخرد و اقدام به حذف فیزیکی این آزاد مرد مشرقی نماید .

این روزها اخبار مربوط به هنرمندان ایرانی ،کم و بیش مورد توجه افکار عمومی و بخصوص جوانان ایرانی است و در این میان هستند هنرمندانی چون استاد شجریان که همراهی خود را با خواسته های مردمی عملا ثابت نموده اند و از گفته ها و عملکرد خود قدمی پس نگذاشته اند .

موضوع و خبری که باعث حساسیت بیشتر شخص من به عملکردهای هنرمندان معاصر ایرانی گردید ؛ همانا رفتار مشمئزکننده بهرام رادان بعنوان یکی از هنرمندان عوام پسند و مورد علاقه جوانان سینما دوست بود که اوج سقوط حس مسئولیت اخلاقی را در یک جامعه از سوی یک فرد مشهور ، به نمایش گذاشت .

جدای از درستی و یا اشتباه بودن  پیام کوتاه وی در مورد اعطای برخی امتیازات مضاعف به دگرباشان آمریکا ؛ عذرخواهی نفرت انگیز وی از شخص حسین بازجو (شریعتی) بود که در پی تهدید نماینده ولی فقیه در این رسانه صورت گرفت و شخص رادان بدون در نظر گرفتن اینکه عذر خواهی از یک قدرت فاسد می تواند تاثیر بد و نا امید کننده ای میان جوانان آن سرزمین آفت زده بگذارد ؛ به خاطر مشتی اسکناس و اطمینان از ادامه قراردادهای میلیونی تبلیغاتی و ادامه حضور در بیلبوردهای پایتخت ؛ مسئولیت اخلاقی که یک هنرمند باید داشته باشد را زیر پا گذاشت و بصورت عمومی و با وقاحت و خواری تمام ازیکی از نمایندگان فساد و جنایت در جامعه عذرخواهی کرد !

عکس العملهای مختلفی نسبت به این رفتار در فضای مجازی داشتیم که در نهایت عکس العمل اصلاح طلبان منفعت طلب و نان به نرخ روز خور در حمایت از رفتار ذلیلانه بهرام رادان ،دیدنی تر از دیگر عکس العملها بود .
چند روزی پس از این ماجرا و با اتمام مذاکرات اتمی ایران و خارجی ها و قبول ذلت مضاعف از سوی رژیم برای بقای خود ، دوباره شاهد رفتاری نفرت انگیز و مضحک از سوی تعدادی از به ظاهر هنرمندان شدیم و آن هم تشکیل و حمایت از کمپینی بود که درخواست اعطای جایزه صلح نوبل به جواد ظریف را داشتند !

چرا کسی به این آقایان و خانمهای خود باخته و جدای از درد ملت نمی گوید که اگر همراه مردم نیستید حداقل در مقابل آنها و آرمانهای آزادیخواهانه آنان قرار نگیرید؟

چرا فکر می کنید که تاریخ شما و رفتارهایتان را فراموش خواهد کرد ؟

آیا فکر کرده اید که به پدر ومادر کشته شدگان دهه 60 ، نداها ، سهرابها و ستارها چه پاسخی دارید اگر از شما بپرسند برای محکوم کردن اینهمه ظلم و جنایت چه کرده اید؟ برای نجات زندانیان سیاسی در بند چه کرده اید؟ برای درد ایرانیان دور از وطن و در تبعید اجباری چه کرده اید ؟ و امروز از نماینده رژیمی حمایت می کنید و وی را لایق جایزه صلح نوبل معرفی می کنید در حالیکه صلح و دوستی میان جامعه و حکومت در ایران جوکی بیش نیست و خود این را بهتر می دانید ! ولی اینهمه رذالت و خواری برای چه ؟!

فراموش نکنید که خیانت شما به جنبش آزادیخواهی در ایران قابل بخشش نیست و اگر به خاطر معذوریت های مالی ، کاری ،خانوادگی و غیره ،توان همراهی با مردم را ندارید حداقل بر علیه آنان و در مقابل آنان نیاستید .

چرا حس مسئولیت و بخصوص مسئولیت اخلاقی ، اینچنین در میهنم افول کرده و به مرز سقوط رسیده است ؟
به فرزندانتان ونسلهای آینده چه پاسخی دارید ؟

در عجبم از اینهمه سطحی نگری و منفعت طلبی شخصی ...
در عجبم 
در عجب ...

همایون نادری فر
9 آگوست 2015
یک جای دور از میهن 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر