اعلام جنگ علنی جمهوری اسلامی به بریتانیا با تسخیر سفارت انگلیس

واقعا نمی شه گفت پشت این مسائل بی خردانه چه دستهایی مشغول کار است.
همه می دونیم که حمله به یک سفارت به منزله تجاوز به آن کشور است و اعلام جنگ...
حالا در کنار این مسئله، توهین به نمادهای ملی آن کشور هم که جای خود دارد...

خیلی نگرانم که ایران از این همه بی خردی حکومتیان دچار شدیدترین زیانها شود...
امیدوارم مردم ایران خود توان حل این موضوع و گذشتن از این بحران را داشته باشند..وگرنه جامعه جهانی این حرکت احمقانه و متجاوزانه را به حساب همه ایرانیان خواهد گذاشت...
خیلی نگرانم دوستان...خیلی....

حکومتی که به اعتراف خود توانایی حفاظت ازسفارتخانه ها را ندارد ، حق ارتباط با هیچ کشور خارجی را نیز ندارد


حتما عکس ها و فیلمهای مربوط به " اشغال " سفارت انگلستان در تهران را تا این لحظه دیده اید ، اما آنچه من دیدم چیزی نبود بغیرازاوباش گری و حماقت ، آنهم در حضور باصطلاح نیروی انتظامی که تنها تماشاگر بودند و مطمئنا دستور داشتند که دخالت نکنند . به هر حال ، این ما مردم هستیم که باید منتظر عواقب وخیم چنین حرکاتی که تنها ازاذهان بیمارگونه ناشی می شود باشیم و بهایش را همه ملت باید بپردازند . رژیم ولایت فقیه ثابت کرده است که هیچ آدابی و ترتیبی نمی جوید و به هیچ قانونی  و به هیچ عرفی پایبند نیست  وهیچ وقت تابع عقل و منطق نبوده و نخواهد بود  . این جماعت دیوانگانی بیش نیستند که متأسفانه زمام اداره کشورمان را بدست گرفته اند . ما تا کی می خواهیم اینها را بر مسند قدرت ببینیم ، نمی دانم ! چنین حکومتی حق ارتباط با هیچ کشور خارجی ندارد و هرکشوری که ذره ای به منافع ملی ایرانیان و منافع ملی خود بیاندیشد ، بایستی سریعاً نمایندگی سیاسی اش را در نظام جمهوری اسلامی تعطیل کند و شهروندانش را از معرض خطر نجات دهد و بیش از این به این رژیم مشروعیت نبخشد..
پاینده ایران

نوشته دکترمحمد ملکی در موردرفراندوم جمهوری اسلامی : ۹۹.۵ درصد دروغ بود

آن روزها که من و دوستانم به نام روشنفکران مذهبی جوانان نسل اول انقلاب را به راهپیمایی و تلاش برای ساقط کردن نظام شاهی با شعار استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی دعوت و تشویق میکردیم و رهبری آقای خمینی را چشم بسته پذیرفته بودیم و هرگز از حافظه ی تاریخی خود در نقش روحانیت پس از انقلاب مشروطه تا آن زمان (1357) بهره نگرفتیم، آیا میدانستیم و به این مسئله فکر کرده بودیم که برداشت آقای خمینی و روحانیون پیرو او، از کلمات آزادی و استقلال بویژه جمهوری اسلامی چیست؟

گزارشی از مراحل اجرایی شکایت نامه جهت اقدام برای آزادی زندانیان سیاسی- عقیدتی در ایران - 2011HR8712

Reza Pahlavi


 
هم میهنانم،

به منظور آغاز یک اقدام عملی ملی و بین المللی برای آزادی زندانیان سیاسی - عقیدتی، ششم آبان ماه سال جاری، پیش نویس یک شکایت نامه رسمی برای ارسال به تمام مراجع ذیربط (کشورهای عضو شورای امنیت سازمان ملل متحد، دبیرکل سازمان ملل متحد و شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد) در اختیار عموم قرار گرفت تا با مشارکت و همکاری یکایک شهروندان ایرانی و با کمک ابزارهای ارتباطی، بتوانیم حکومت اسلامی ایران را  وادار به آزادی بدون قید و شرط همه زندانیان سیاسی- عقیدتی نماییم. مشارکت گسترده شما هم میهنان عزیــزم، در این اقدام گروهی، آغاز یـک حرکت منسجم و مــدنی می باشد. مشارکتی مسئولانه که آینده ای روشن را برای کشورمان رقم خواهد زد.

 
لازم به ذکر است که جمع آوری تمامی پیشنهادات مطرح شده در وبلاگ های مستقل، بدلیل گستردگی آن و عدم وجود امکانات فنی کافی، امکان پذیر نبوده است. با توجه به توانایی ها و امکاناتی که وبگاه بالاترین در اختیار کاربران و وبلاگ نویسان جهت مشارکت در تکمیل پیش نویس نامه 2011HR8712 قرار داده است، گزارش مختصری از روند کار را در اختیار شما قرار می دهم.

 
در ارتباط با پیش نویس نامه 2011HR8712، تاکنون 3200 پیام دریافت کرده ایم. همچنین تعدادی از حقوقدان عالی رتبه ایرانی، در داخل و خارج از کشور، برای تدوین متن نهایی، اعلام آمادگی نموده و چند تن از آنها از نیمه دوم آبانماه سال جاری فعالیت خود را آغاز کرده اند. از بین پیام های دریافتی، هفتاد و سه پیشنهاد مفید و عملی در اختیار گروه حقوقدان جهت مطالعه قرار گرفته است.

 
همچنین، گروه حقوقی، لیست کاملی از زندانیان سیاسی- عقیدتی، از همه طیف ها، اقشار و صنف های مختلف در سراسر کشور را به عنوان مستندات حقوقی شکایت نامه، تهیه نموده است. برای هرچه کامل تر بودن این شکایت نامه، از تمام کسانی که به هر نحوی قربانی نقض حقوق بشر در ایران شده اند و یا اطلاعات ویژه ایی در ارتباط با زندانیان سیاسی- عقیدتی دارند، دعوت می شود تا با ایجاد و درج در وبلاگ ناشناس و یا از طریق https://www.rezapahlavi.org/contact.php با ما تماس بگیرند. این پرونده در اواخـــر آذر ماه سال جــاری به مراجع ذیربط ارسال می گــردد و از طریق رسانـه های بین المللی به اطلاع عموم خواهد رسید.

 
در اینجا فرصت را غنیمت می شمارم تا از همکاری صمیمانه وبگاه اجتماعی بالاترین سپاسگزاری نمایم. همچنین از وبگاه کلمه و هرانا که اطلاعات مربوط به زندانیان سیاسی- عقیدتی و موارد نقض حقوق بشر در ایران را در دسترس عموم قرار می دهند کمال تشکر را دارم.

 
در پایان، باید به این نکته نیز اشاره نمایم که عده ایی از عدم انتشار این شکایت نامه توسط رسانه های خبری فارسی زبان معروف اعلام نارضایتی کرده اند، هم میهنانم، فراموش نکنیم که ما خود رسانه ایم.

 
خداوند نگهدار ایران باد
 

رضا پهلوی

آسیای میانه چگونه ازایران جداشد؟

برای بسیاری از ایرانیان قراردادهای گلستان وترکمنچای که باعث جداشدن سرزمین های غرب دریای خزرشامل آذربایجان وارمنستان وگرجستان و چچن و...شد، نامی آشناست اما عده کمتری می دانند سرزمین پهناوری در شرق دریای خزر شامل ترکمنستان و ازبکستان و قزاقستان و...چگونه و چه وقت از مام میهن جداشده است.پیمان ننگین آخال سرنوشت این قسمت از شمال شرق ایران را رقم زد.پیمان آخال یا پیمان آخال تکه، یکی دیگر از قراردادهای ننگین ایران به شمار میرود که از سوی استعمار روس بر ایران بزرگ تحمیل شد . این قرارداد میان امپراتوری روسیه و ایران قاجار در ۲۱ سپتامبر ۱۸۸۱ )۱۲۹۹ه.ق/۱۲۶۰( بسته شد که هدف آن برای تعیین مرزهای دو کشور در مناطق ترکمن نشین شرق دریای خزر محسوب میشد. این پیمان به اشغال سرزمین خوارزم که زادگاه مشاهیر بزرگ ایران منجمله ابوریحان بیرونی و پادشاهان سلسله خوارزمشاهیان بود به دست روسیه تزاری رسمیت بخشید. پس از شکست ۱۸۶۰ ایران قاجاری و نیز با گسترش حضور استعمار بریتانیا در مصر، در سالهای ۱۸۷۳ تا ۱۸۸۱، امپراتوری روسیه اشغال کامل خاک ایران در بخش شمالی فلات ایران را در پیش گرفت. نیروهای فرماندهان میخائیل اسکوبلف، ایوان لازارف و کنستانتین کافمن، به چنین کام یابی دست یافتند. ناصرالدین شاه قاجار بی خیال ازموضوع، تنها وزیر خارجه اش میرزا سعید خان معتمن الملک را به دیدار ایوان زینوویف فرستاد تا پیمانی را در تهران امضاء کنند. با سرنهادن به این پیمان، ایران از ادعا درباره خاک خود در سرتاسر آسیای میانه و ترکمنستان و فرارود چشم پوشی کرد و رود اترک را به عنوان مرز نوین، از قاجار به ارث برد. زان پس مرو، سرخس، عشق آباد و دورادور آنها زیر فرمان الکساندر کومارف در آمد. امروزه خوارزم بخشی از کشوری تازه ایجاد شده به نام ازبکستان می باشد که مردم جنوب آن همگی از اقوام ایرانی تاجیک می باشند و از دیدگاه نژادی با مردمان ازبک هیچ همخوانی ندارند.

شاهزاده رضا پهلوی و دیدگاهش نسبت به نقض حقوق بشر قبل از شورش 57

شاهزاده رضا پهلوی : 
نقض حقوق بشری که  (( در زندان )) اتفاق افتاد را کسی‌ انکار نمیکند و برایم نه تنها خلاف قانون بلکه کاری غیرِ انسانی‌ است.قادر به توجیه و پذیرش آن نیستم .این موضوع برایم بسیار دردناک است چرا که نهایتاً پدرم مسئولِ آن شناخته میشود.
پدرم نمیتوانست از همه جزییات با خبر باشد ،امّا اگر او می‌دانست ،چرا اقدامی نکرد؟او برخی‌ کار‌های افراطی را محکوم کرد اما این کافی‌ نبود.
پرسش‌های زیادی در ذهن داشتم که مایل بودم با او در میان بگذارم ،وقتی‌ پدرم فوت کرد، فقط بیست سال داشتم و این پرسش‌ها برای همیشه بی‌ پاسخ ماندند.

زمان انتخاب ، ص 23

کتاب حاضر را به همه هم میهنانم تقدیم می کنم. به پدران و مادرانی که طی دهه ها در راه پیشرفت ایران و رفاه ملت کوشیده اند.به هم نسلانم، نسل قربانی شده، که فرصت خدمتگزاری به ملت را نیافت، اگر چه خود را برای ادامه راه و بر دوش گرفتن مسئولیت ها آماده می کرد.
به کسانی که خوشبینانه به استقبال "انقلاب" رفتند، اما امروز از کرده خویش پشیمانند.به جوانان هوشیار و هوشمندی که به امید آینده ای بهتر برای خویش و برای همه ایرانیان از تلاش و پیکار باز نایستاده اند.
این کتاب را هم چنین به خاطره بی گناهان،قربانیان بی عدالتی های گذشته و حال تقدیم می کنم.
  خواندن این کتاب را به همه آزادیخواهان توصیه می کنیم

یاد ستار خان سردار ملی ایران گرامی باد.


کاری از دوست عزیزم نادر (ایران رویال)

ستارخان : وطن پرست ترین کسی که شناخته ام همانا فردوسی ، پیر مرد توسی است 

  ستارخان : مشروطه خواه ، تفنگچی نیست بل آزادی خواه است اگر آزادی نباشد ایران به آشوب کشیده می شود قاجار ، مشروطیت را می پذیرد و یا از ایران می رود .

ستارخان : ایرانیان حق دارند پادشاه خویش را خود انتخاب کنند و همین طور نمایندگان مجلس را .

ستارخان : دولتین انگلیس و روس را از دخالت در امور خاریه ایران برحذر می دارم آنچه بین ماست داخلی است و هر تعرضی به ایران بیجواب نخواهد ماند .

ستارخان : شجاعت بدون هدف و آرمان ملی قدرتی محسوب نمی شود .

ستارخان : یکی از بزرگترین آرزوهایم باز گرداندن باکو به سرزمینمان ایران است .

ستارخان : در پاسخ به ظل السظان چنین جملاتی نوشت : اگر یک روز از زندگیم باقی مانده باشد آن یک روز را هم برای استقلال و حفظ کرامت ایران خواهم جنگید حتی اگر لقب شورشی و ضد مملکت به من داده شود .

ستارخان : در نامه ای برای فرمانده قشون روس در سرحد جلفا که به سوی تبریز در حرکت بودند چنین می نویسد: بدان ایرانیان شاید تاب پاشاه ستمگری همچون محمد علی شاه قاجار را بیاورند اما نیروی بیگانه را جز با جام مرگ استقبال نخواهند نمود اگر برنگردید جنازه شما را برای خانوده تان خواهم فرستاد (قزاقهای روس پس از دریافت نامه از جلفا عبور نکردند)

چارلز مارلینگ کاردار سفارت انگلیس در ایران در دسامبر سال 1907 میلادی در جلسه ای برای آنکه بداند بین دولت روسیه و ستارخان چگونه است این جملات را از فصل نهم وصیتنامه پطر ، فرمانروای روسیه (هم عصر نادر شاه ) می خواند که : " ممالک گرجستان و ولایات قفقاز شریان حیاتی ایران است و همینکه نوک نیش تسلط روسیه بر آن خلید فی الفور خون ضعف از رگ و دل ایران فوران خواهد کرد و چنان او را از حال خواهد برد که به طبابت هزار افلاطون اصلاح طبیعت او ممکن نشود ....
بر شما لازم است که بدون فوت وقت ممالک گرجستان و قفقاز را تسخیر نموده و فرمانفرمای ایران را خادم و نوکر مطیع خود سازید ."
و ستارخان می گوید فکر می کنم این هذیانهای آخر عمر پطر به دهان بسیاری خوش آمده است ! او خود ترکه ایرانیان را که بدست جهانگشای عالم نادر قلی افشار بود را بارها خورد فرزندانش هم هنوز از زیر لاشه جد خویش بدر نیامده اند این چند صباحی هم که قفقاز از دست ما خارج شده نیز دوامی ندارد اگر عمر یاری کند ایران را به شکل سابق باز خواهیم گرداند .

ستار خان سردار ملی ایران در جواب پیشنهاد  ژنرال روسی در تبریز گفت : من می خواهم 7 اقلیم جهان زیر پرچم ایران باشد ، آن وقت تو می خواهی مرا به زیر پرچم روس ببری ؟
 
یاشاسین ایران و یاشاسین زرخیز و قهرمان پرور آذربایجان

بي غيرت نبوديم آنروزها........بوديم...........؟

يكي گفت اگه جنگ بشه ميري بجنگي…؟ گفتم نه …! نميرم…! گفت: ديوانه اگه به خاك و ناموس اين مردم تجاوز بشه نميري بجنگي…؟ گفتم نه…! نميرم…! گفت: خيلي بي غيرتي…!! گفتم همه ما بي غيرتيم آقاي با غيرت…! در جنگ با عراق رفتيم و سينه سپر كرديم ُجنگيديم..! كشتيم و كشتند…! اسير كرديم و به اسيري بردند…! با جام زهري جنگ تمام شد و دنيا دنيا خرابي و ويراني و معلول و مجروح و مفقودبه جا گذاشت…! بي غيرت نبوديم آنروزها…بوديم…؟نبوديم…!! دشمن خارجي رو نابود كرديم و از دشمن داخلي غافل مانديم…! ديدي عاقبت چه كردند با ما با غيرت…!؟ با ما ملت شهيد پرور…!! ديدي …؟ زدند و كشتند و به اسيري بردند…! دزد ها از هم پيشي گرفته اند براي چپاول اموالمان…! حقير شديم…! ذليل شديم…! به ناموسمان تجاوز کردند! کهریزکها ساختند...!گدا صفتانه دست دراز كرديم و سكه اي از اموال خودمان بر مُشتِمان نهادند و نيشخندي زدند…!   خارمان خواندَند…! غيرتِمان راهم دزديدند بي شرف ها…! كه اگر غيرتي مانده بود دشمن هم كم نبود همين بيخ گوشمان…!


م .مشهدی

دانلود کتاب گذشته و آینده از دیدگاه شاهزاده رضا پهلوی



شاهزاده رضا پهلوی در گفت و گو با احمد احرار
.این گفت و شنود در پاییز سال ۱۹۹۹ (۱۳۷۸ خورشیدی) صورت گرفته است
مصاحبه کننده، احمد احرار، روزنامه نگار و نویسندۀ سرشناس، کار حرفه ای خود را به عنوان خبرنگارسیاسی و پارلمانی روزنامۀ بزرگ عصرتهران، «اطلاعات» .آغاز کرد و تا امروز که ۴۵ سال از آن تاریخ می گذرد بی وقفه به کار نویسندگی و روزنامه نگاری ادامه داده است.ن
در سالهای قبل از انقلاب، احمد احرار سرمقاله های سیاسی روزنامۀ اطلاعات را می نوشت و در همه حال، مقالات انتقادی و اجتماعی او که با امضای آشکار یا مستعار در این روزنامه یا نشریات دیگر تهران چاپ می شد، به سبب سبک خاص و دقت نظر و لطافت قلم نویسنده، علاقمندان و طرفداران بی شمارداشت.ن
علاوه براین، تالیفات احمد احرار از پرخواننده ترین کتابهای تاریخی و داستانی است که قبل و بعد از انقلاب در تیراژ وسیع و چاپهای مکرر انتشار یافته است.ن

 دانلود کتاب

ISBN 0-9538644-0-5
June 2000

نگاهی بر کتاب (خمینی در فرانسه) نوشته دکتر هوشنگ نهاوندی

اقامت خمینی در پاریس پر حرف و حدیث ترین فصل از انقلاب ایران پیش از پیروزی نهایی آن در بهمن سال ۱۳۵۷ به شمار می‌رود. با وجود صدها کتاب و هزاران مقاله‌ای که تاکنون در این زمینه منتشر شده، بخش‌هایی از این دوران حساس تاریخ معاصر، همچنان در هاله‌ای از ابهام مانده است. کتاب دکتر هوشنگ نهاوندی؛ «خمینی در پاریس»، حاوی نگاهی نو و مروری است گیرا و خواندنی بر اسناد معتبری که از دوران یاد شده بر جای مانده است.

تکیه اصلی کتاب بر نقش و تأثیر سیاست‌های خارجی در ساقط ساختن نظام پادشاهی ایران و زمینه‌سازی‌های لازم برای واگذاری نقش رهبری انقلاب به آیت‌الله خمینی و روی کار آوردن  جمهوری اسلامی در ایران و تبعات بعدی آن در جهان است.
نقل قول از رونالد ریگان، چهلمین رئیس‌جمهور آمریکا، طی مناظره انتخاباتی وی با رقیب دموکرات خود، والتر ماندل، دایر بر اینکه: «سیاست غلط ما که باعث سقوط شاه ایران شد، لکه سیاهی در تاریخ ایالات متحده است»، چکیده‌ای است از طبیعت نگاهی که کتاب یاد شده به دوران اقامت [آیت‌آلله] خمینی در «نوفل لوشاتو» در حومه پاریس دارد.
نقل قول دیگر مؤلف از جورج بوش پدر (چهل و یکمین رئیس‌جمهور آمریکا)، با این مضمون : «مأموریتی که به ژنرال هویزر به منظور فلج کردن ارتش ایران تفویض شد، یک خطای بزرگ بود»، تأکید دیگری است از نوع نگاه وی به  دوران اقامت [آیت‌آلله] خمینی در پاریس .دکتر هوشنگ نهاوندی که علاوه بر تصدی مشاغل سیاسی در سطح وزارت و ریاست دفتر مخصوص فرح پهلوی، نزدیک به دو دهه ریاست دو دانشگاه معتبر تهران و شیراز را عهده‌دار بوده، بی‌شک از پیروان متعارف «نظریه توطئه» نیست. در عین حال فصل فصل کتاب تازه او، حاوی اسنادی است در اثبات توطئه پیچیده‌ای که در مراکز سیاسی و نظامی کشورهای بزرگ، به منظور ساقط ساختن نظام پادشاهی و به قدرت رساندن [آیت‌آلله] خمینی، جریان داشت.
شخصیت‌سازی
هوشنگ نهاوندی مدعی است، که در طول یکصد و دوازده روزی که [آیت‌آلله] خمینی در شهر کوچک نوفل لوشاتو اقامت داده شده بود «یک زندگی نامه دروغین برایش ساخته شد و او را به عنوان  یک فیلسوف بزرگ و فقیه عالیقدر به جهان معرفی کردند». در جهت اثبات این ادعا نیز اسناد متعددی را از منابع شناخته موجود ارائه می‌کند.
در کتاب یاد شده از به قدرت رسیدن خمینی در ایران به عنوان آغاز دوران تازه اسلام افراطی در جهان یاد شده و اسلام افراطی در برابر اسلام، مشابه با بولشیویسم در مقابل سوسیالیسم، و نازیسم در برابر ناسیونالیسم، مورد مقایسه قرار گرفته است.
در چهار فصل نخست کتاب، به دوران پنجاه سال اولیه زندگی روح‌الله خمینی، و بعد رویارویی او با حکومت وقت و همچنین سال‌های تبعید وی در نجف پرداخته شده است. مطرح ساختن پیشینه خانواده [آیت‌آلله] خمینی و دلیل تأکید بر ایرانی‌تبار بودن «رهبر» و ضرورت «متولد ایران» بودن رئیس‌جمهور، مطابق قانون اساسی حاکمیت اسلامی ایران، از جمله جذاب‌ترین بخش‌های چهار فصل اولیه کتاب به شمار می‌رود.
در فصل مربوط دوران تبعید در نجف، تحول یکباره زندگی خمینی و آغاز ارتقای جایگاه وی از سطح یک روحانی معترض به جایگاه یک رهبر معتبر مخالف، مورد بررسی قرار گرفته است.
نهاوندی معترف است که [آیت‌آلله] خمینی هرگز کارگزار مستقیم (جاسوس) اتحاد شوروی نبوده است. در عین حال اسنادی را ارائه می‌کند که حاکی از پرداخت‌های مالی سپهبد تیمور بختیار، رئیس مغضوب سازمان امنیت شاه، به آیت‌الله خمینی، ارتباط بختیار با سازمان‌های اطلاعاتی شرق (آلمان شرقی و اتحاد شوروی) و  همچنین ارتباط ژنرال پناهیان با [آیت‌آلله] خمینی در عراق، از جانب حیدر علی‌اف (رئیس وقت کا-گ-ب در جمهوری آذربایجان و رئیس جمهوری سابق این کشور)، با وساطت تیمور بخیتار است.    
از جمله اسناد مورد استناد در کتاب، خاطرات رومانف، مرد شماره دو برنامه‌های مشترک جاسوسی شوروی-لهستان، پناهنده شده به غرب است که در خاطرات خود ادعا می‌کند: «[آیت‌آلله] خمینی یکی از پنج عامل اصلی ما در سلسله مراتب شیعه بود»(ص ۸۰).
ناتوانی و سردرگمی حکومت
هوشنگ نهاوندی که در دوران انتقال قدرت از سلطنت به انقلاب (و حتی یکی دو سال پیش از آن) یکی از مدعیان تصدی ریاست دولت بود، از دوران یاد شده به عنوان «ایام ناتوانی و سردرگمی حکومت» در ایران یاد می‌کند.
در فصل پنجم کتاب، دیدار رسمی شاه و شهبانو از آمریکا، در نوامبر سال ۱۹۷۷، و شائبه کمک‌های پنهان به منظور ترتیب تظاهرات ضد شاه در نیویورک و قصد دولت آمریکا در حفاظت نکردن از میهمان رسمی خود (با هدف تحقیر و یا تضعیف وی؟) مورد بررسی قرار گرفته و در این زمینه اسنادی ارائه شده  که بسیار خواندنی است.
روایت دکتر نهاوندی از نحوه نگارش نامه معروف چاپ شده در روزنامه اطلاعات، با امضای احمد رشیدی مطلق، که به نوعی ماشه انفجاری حرکت انقلاب را کشید، و همچنین ایراد اتهام‌های بعدی از سوی منوچهر آزمون (وزیر کشور شریف امامی) به رضا قطبی (پسر خاله شهبانو و رئیس پر قدرت تلویزیون ملی ایران) دایر بر دست داشتن وی در ماجرا نیز در همین فصل از کتاب آمده است.
آماده‌سازی در نوفل لوشاتو
در سه فصل انتهایی کتاب «خمینی در فرانسه»، قضاوت‌های تاریخی مؤلف و نتیجه‌گیری‌های شخصی او از اسناد موجود، بیشتر از فصول گذشته دیده می‌شوند. نهاوندی معتقد است که خمینی در نوفل لوشاتو از سطح یک رهبر تصادفی، به جایگاه یک رهبر شناخته شده جهانی، با قصد و برنامه و کمک کشورهای خارجی، که در جمع آنها فرانسه نقش برتر را داشت، ارتقا یافت.
علاوه بر منافع راهبردی غرب در برکناری شاه و جانشین ساختن نظام سلطنتی ایران با حکومت اسلامی، که پیش درآمد افراط‌گرایی اسلامی در ۳۰ و اندی سال بعد از آن در جهان شد، هوشنگ نهاوندی تصفیه حساب‌های شخصی مابین رهبران غرب با شاه (از جمله ژیسکاردستن رئیس‌جمهور وقت فرانسه) را نیز از نظر دور نداشته است.
کتاب تازه هوشنگ نهاوندی مجموعه‌ای است از اسناد سیاسی و تاریخی که گردهمایی هماهنگ و نحوه عرضه آنها پرهیز از این نتیجه‌گیری را که «جمهوری اسلامی ایران در نوفل لوشاتو بر قرار شده بود» بسیار دشوار می‌سازد.
از جمله مدارک ارائه شده در کتاب، اسناد مربوط به ۱۵۰ میلیون دلار است که گفته شده آمریکا برای «پروژه فرانسه» (تغییرات در ایران) اختصاص داده بود و بخشی از اعتبارات  پروژه یاد شده، صرف تدارک «پرواز آزادی» و اجاره یک فروند هواپیمای ارفرانس برای انتقال آیت‌الله خمینی و همراهان او از پاریس به تهران شده بود.
کتاب «خمینی در فرانسه» که در اصل به زبان فرانسه نوشته شده و ترجمه فارسی آن به تازگی از سوی شرکت کتاب انتشار یافته، در عین حال که تحقیق مستند در تاریخ معاصر و مرتبط با انقلاب اسلامی ایران است، نوشتاری است خواندنی که تمامی شور و جذبه یک داستان گیرای خیالی را با خود دارد به طوری که بعد از دست گرفتن آن، فرو نهادن کتاب از سوی خواننده آسان نیست.
در چند برگ پایانی کتاب، متن منتشره در فیگارو (دوم فوریه ۲۰۰۹) پیرامون هویت مرد جوانی را می‌خوانیم که با عینک دودی دست آیت‌الله خمینی را در دست داشت و او را از پلکان هواپیمای ارفرانس به فرودگاه مهرآباد هدایت کرد: «مأمور اطلاعاتی سرویس مخفی فرانسه که مسئولیت سرمهمان‌داری پرواز آزادی به او سپرده شده بود.»ا


رازهای ناگفته عمليات پنجه عقاب

عمليات نظامي آمريكا در طبس
 
 امروز ای میلی برایم رسید که حاوی اطلاعات جالبی بود که می خواهم به مرور زمان آنها را یکی یکی در وبلاگ بگذارم ، مناسب دیدم اولین مطلب را در مورد عملیاتی بنویسم که سالهاست نکات مبهمی در آن وجود دارد و سئوالات زیادی در مورد آن تا به امروز ذکر شده است،صحت و سقم این اطلاعات را نمی توانم تائید کنم ولیکن قبلا زمزمه هایی در این مورد به گوشم رسیده بود که اینک با جزئیات دقیقتر بدستم رسید ،جمهوری اسلامی نیز بداند که ماه همیشه پشت ابر نخواهد ماند و کم کم تمام مسائل پشت پرده برای ملت ایران آشکار خواهد شد...پاینده ایران  
در ابتدا بهترين روش در نظر نيروهاي ويژه آمريكا، وارد شدن به ايران از طريق كاميون‌ها و به وسيله مرز زميني تركيه بود ولي اين روش به دلايل سياسي و ريسك تلفات سنگين، كنار گذاشته شد. سپس موضوع عمليات از طريق هوا مطرح شد. در دسامبر 1979 گروهي از نيروهاي ويژه انتخاب شده و تحت تمرينات مخصوص قرار گرفتند. اين تمرينات تا مارس 1980 به طول انجاميد. در تاريخ 16 آوريل 1980 (27 فروردين 1359) انجام عمليات تاييد شد و دستور شروع آن داده شد. بين روزهاي 19 تا23 آوريل (30 فروردين تا 2 ارديبهشت 59) نيروهاي ‌عمل‌كننده به جنوب غربي آسيا منتقل شدند. اين نيروها تمرينات خود را در پايگاهي در مصر گذرانده بودند.
نيروهاي شركت‌كننده در ماموريت از هر 4 نيروي مسلح آمريكا انتخاب شده بودند. 8 فروند بالگرد RH-53D مين روب از نيروي دريايي با خدمه از نيروي تفنگدار دريايي 12 فروند هواپيما از نيروي هوايي ( 3 فروندEC-130E - 4 فروند MC-130E - 3 فروند AC-130 و دو فروند C-141 ) و كماندوها نيز از ارتش آمريكا انتخاب شده بودند. تعدادي از رابطين نيز قبل از شروع عمليات به تهران فرستاده شده بودند. ناوهاي هواپيمابر USS Nimitz (CVN68) و USS Coral sea (CV43) نيز در درياي عمان حاضر بودند و آمادگي پشتيباني هوايي عمليات را با F-14A - A-6E و A-7E هاي خود داشتند.
كليات نقشه خيلي ساده بود. نيروهاي عمل‌كننده شب قبل از حمله وارد ايران مي‌شدند؛ به نحوي خود را به تهران مي رساندند و تا شب حمله مخفي مي‌شدند، حمله را انجام مي‌دادند و سپس از ايران خارج مي‌شدند.
ولي در جزييات نقشه كمي پيچيده‌تر به نظر مي‌رسيد. در شب اول عمليات 3 فروند MC-130E وارد ايران مي‌شدند و در نقطه‌اي نزديك شهر طبس فرود مي‌آمدند. اين 3 فروند حامل نيروهاي دلتا، فرماندهان عمليات، مترجمين و رانندگان كاميون‌ها بودند. 3 فروند EC-130E به دنبال هواپيماهاي قبلي روانه مي‌شدند و خود را براي سوخت رساني به بالگردها در محل فرود آماده مي‌كردند. زماني كه بالگردها سوخت‌گيري كردند، نيروهاي دلتا را سوار كرده و عازم منطقه‌اي در نزديكي تهران مي‌شدند تا در آن جا با رابطيني كه ازقبل در ايران حضور داشتند، ديدار كرده و در مكان امني پنهان شوند. بالگردها نيز به مكان امني در همان نزديكي رفته و تا زمان فراخوانده شدن توسط نيروهاي ويژه، در آن جا مخفي مي‌شدند.
در شب بعد مجددا MC-130E و EC-130E ها به ايران پرواز مي‌كردند. منتها اين بار حامل تعدادي كماندو و هدف آنها فرودگاه منظريه مي‌باشد.
كماندوها به فرودگاه حمله و آن جا را تصرف مي‌كردند تا دو فروند C-141پيش بيني شده براي تخليه گروگان‌ها و نيروهاي دلتا بتوانند فرود بيايند.3 فروند AC-130E نيز به منظور پشتيباني و پوشش كماندوهايي كه به فرودگاه منظريه حمله مي‌كردند وارد عمل مي‌شدند. همزمان با حمله گروه دوم كماندوها به فرودگاه منظريه، نيروهاي دلتا به محل سفارت حمله مي‌كردند، گروگان ها را نجات داده و با كاميون‌ها به سمت استاديوم امجديه (شهيد شيرودي) حركت مي‌كردند. بالگردهاي RH-53D در اين مكان منتظر آنها بودند. كماندوها و گروگان‌ها سوار بر بالگردها شده و به سمت فرودگاه منظريه حركت مي‌كردند و با دو فروند C-141 از ايران خارج مي‌شدند و راهي پايگاهي در عربستان سعودي مي‌شدند. البته چون بالگردها را نمي‌توانستند از ايران خارج كنند، قبل از ترك ايران آنها را منهدم مي‌كردند.
همان‌طور كه مي‌بينيد طرح عمليات به خوبي برنامه‌ريزي شده بود اما اين عمليات شكست خورد. چرا؟؟؟
با مطالعه جزئيات اجراي اين عمليات بخوبي مي توان دريافت كه
1-     طوفان شن نمي توانسته عامل شكست آن باشد چون نيروي هوايي و دريايي آمريكا با هماهنگي سازمان هوافضاي آمريكا يعني ناسا از بروز احتمالي طوفان شن در منطقه طبس آگاه بودند و هواپيماها و بالگردهاي شركت كننده در عمليات را به پيشرفته ترين دستاوردهاي هوايي و فضايي روز مجهز كرده بودند و از شش ماه پيش از آغاز عمليات در مانورهاي شبيه سازي شده در صحراي نواداي آمريكا بارها و بارها طوفان هاي شن به مراتب شديدتر از طوفان هاي دشت هاي كوير و لوت ايران را تجربه كرده بودند.
2-     در گزارشات محرمانه كه بعدها اينجا و آنجا بطور غير رسمي منتشر شد و همچنين در دفترچه هاي خاطرات بازماندگان آن عمليات بارها و بارها صحبت از هواپيماهاي مرموز و ناشناسي شده كه در طول عمليات اطراف آنها پرسه مي زدند. 
و جالب اينجاست كه با گذشت اينهمه سال هنوز هم مقامات آمريكايي بطور رسمي طوفان شن را مسبب اصلي شكست عمليات پنجه عقاب عنوان مي كنند و مقامات ايراني هم بر اين ادعا اصرار دارند كه همانگونه كه ابابيل سپاه ابرهه را از كار انداخت ريگهاي صحرا نيز عمليات آمريكايي ها را خنثي كرد.
اما واقعيت؛
پيش از انقلاب به دستور شاه و با همكاري مستشاران آمريكايي در چند نقطه از ايران باندهاي پرواز صحرايي ساخته شد كه يكي از آنها در استان فارس، يكي ديگر در استان ايلام (بخشي از جاده ايلام اهواز) و ديگري نيز در صحراي طبس واقع شد. هدف از ساختن اين باندها نشست و برخاست اضطراري هواپيماها و بالگردها در مواقع فورس ماژور بود. به عنوان نمونه در سال پاياني جنگ ايران و عراق يعني 1367 هنگام ورود نيروهاي سازمان مجاهدين به داخل خاك ايران (عمليات فروغ جاويدان) باند واقع در جاده ايلام اهواز مورد استفاده دو  فروند فانتوم ايراني قرار گرفت به گونه ايكه اين دو هواپيما پس از انجام هر سورتي پرواز به جاي بازگشت به پايگاه خود در همدان در همان باند (جاده) فرود مي آمدند، و از طريق دو فروند هواپيماي C130 كه قبلا در آن جاده فرود آمده بودند سوختگيري و مهمات گيري مي كردند و ظرف 5 دقيقه خود را به نيروهاي مهاجم كه بر روي جاده شاه آباد غرب كرمانشاه قرار داشتند مي رساندند و اين كار تا پايان روز ادامه داشت و عملا به خاطر نزديك بودن باند به خط مقدم جبهه نيروهاي مجاهد خيال مي كردند كه نيروي هوايي ايران حداقل 20 تا 30 فانتوم براي بمباران آنها اختصاص داده در صورتيكه تنها دو هواپيما بودند كه بخاطر نزديكي باند به محل درگيري هر 5 دقيقه يكي از آنها در منطقه ظاهر مي شد.( توضیح : *یکی از کارشناسان نظامی این مورد را غیر قابل امکان دانستند و باند خاکی را غیر قابل استفاده برای هواپیمای نظامی جنگی شکاری معرفی کردند، به این علت که مکش موتور در هواپیماهای جنگی بقدری قدرتمند است که درباند پرواز نبایستی هیچ شیئ خارجی وجود داشته باشد که وارد موتورشده وآن را از کار می اندازد ودیگر حساسیت ساختار چرخ و ... که در باند حاوی پستی و بلندی و سنگ و غیره امکان پذیر نمی باشد دیگر اینکه زمان مسلح شدن و سوخت گیری یک هواپیمای جنگی حال بر فرض وجود تمام امکانات و پرسنل مربوطه در زمان 5 دقیقه امکان پذیر نیست ) اين مورد را يادآوري كردم كه دوستان اهميت استراتژيك اين باندهاي صحرايي را متوجه شوند. و اما باند واقع در صحراي طبس براي چندين سال مورد بهره برداري ارتش آمريكا قرار داشت كه از طريق آن كمكهاي لجستيكي خود را به مجاهدين افغان مي رساند كه در حال نبرد با ارتش شوروي بودند(تاریخ جنگ افغانها با شوروی بر می گردد به بعد از انقلاب و شورش 57 و این کمکها در آن مقطع زمانی،امکان پذیر نیست). روس ها بارها و بارها به شاه اعتراض كردند  كه چرا باند صحراي طبس را در اختيار آمريكايي ها قرار داده است و حتي چندين بار نيز تلاش كردند كه هواپيماهاي ميگ 25 خود را براي نابودي تداركات ارتش آمريكا به سوي اين پايگاه بفرستند اما با وجود هواپيماي استراتژيك و فوق مدرن آن زمان يعني اف 14 در نيروي هوايي ايران روس ها نتوانستند هيچ حمله هوايي عليه باند طبس انجام دهند. همانگونه كه مي دانيد هواپيماي اف 14 كه در زمان خودش به مدد رادار قوي و موشك هاي فونيكس يك هواپيماي فوق پيشرفته در دنيا به شمار مي آمد تنها در اختيار نيروي دريايي آمريكا و نيروي هوايي ايران قرار داشت و اصولا فلسفه ورود اين هواپيما به نيروي هوايي ايران تجاوز ميگ هاي 25 روسي به مرزهاي شمالي ايران بود و در آن روزگار ميگ 25 با سرعت سرسام آور خود (3500 كيلومتر در ساعت) و سقف پروازي بسيار بالا از دسترس هر نوع جنگنده اي خارج بود اما با ظهور هواپيماي اف 14 ميگ 25 نيز آسيب پذير شد و از زماني كه اين هواپيما به نيروي هوايي ايران پيوست هواپيماهاي روسي نيز شهامت عبور از نقطه صفر مرزي را از دست دادند. پس از انقلاب بخاطر نبود حكومت مركزي قوي و منسجم در ايران راه براي هواپيماهاي روسي دوباره باز شد و كار بجايي رسيد كه ميگ هاي روسي حتي تا نزديكي مشهد هم گشت زني مي كردند. اين كار ادامه داشت تا اينكه آمريكايي ها تصميم گرفتند كه اين بار از باند صحراي طبس براي انجام عمليات پنجه عقاب استفاده كنند. روسها كه تحركات آمريكايي ها را از مدت ها پيش در اقيانوس هند و خليج فارس زير نظر داشتند متوجه ورود هواپيماها و بالگردهاي آنها به درون خاك ايران شده بودند و در يك فرصت مناسب و درست در جايي كه سالها انتظار آن را مي كشيدند ضربه خود را به ناوگان هوايي آمريكا وارد كردند و در نيمه شب پنجم ارديبهشت 59 باند طبس را بمباران كردند كه در همان بمباران اوليه دو بالگرد و يك هواپيماي آمريكايي نابود شد و اينگونه بود كه ادامه عمليات لغو شد. جالب است كه روز بعد يعني ششم ارديبهشت نيز هواپيماهاي روسي دوباره وارد منطقه طبس شده و اينبار در روشنايي روز دست به بمباران گسترده منطقه زدند و هر آنچه كه از شب قبل سالم بجا مانده بود را نابود كردند و جالبتر اينكه سردمداران انقلاب نوپاي ايران نيز اين بمباران دومي را به نيروي هوايي ايران نسبت دادند كه به دستور بني صدر منطقه را بمباران كرده و در جريان آن شماري از پرسنل سپاه يزد از جمله آقاي منتظر القائم فرمانده سپاه يزد كه تازه متوجه موضوع شده و به منطقه وارد شده بودند كشته شدند. بيچاره خانواده منتظر القائم كه پس از 32 سال هنوز هم بني صدر را لعن و نفرين مي كنند!(کارشناسی سیاسی و نظامی در این مورد می گوید : با توجه به موقعیت لاشه های هواپیما و هلیکوپترها و محل انفجار بمبها در نزدیکی لاشه ها و اطلاعات موثق منتشر شده سری و اسناد منتشر شده،بمباران اول توسط شوروی انجام شده بود ولی بمباران دوم به دستور بنی صدربوده و به راهنمایی فرمانده نیروی هوایی وقت که گفته بود ، هلیکوپترهای سالمی که در محل مانده ،چون در ایران مشابه ندارد ،به درد نمی خورد. در حالی که نیروی دریایی ایران دارای تعدادی از این هلیکوپترها بود)
و اما چرا همه طرفين درگير در اين عمليات اين همه سال سكوت كردند و هيچگاه حاضر به افشاي واقعيت نشدند؟
1-     جيمي كارتر رييس جمهور وقت آمريكا كه انجام عمليات پنجه عقاب با دستور و نظارت مستقيم او اجرا شد پس از شكست عمليات سريعا در يك نطق تلويزيوني گناه را به گردن طوفان شن انداخت و با اينكه دقيقا مي دانست كه كار روس هاست اما براي فرار از اذهان عمومي آمريكا كه ممكن بود در آن دوران جنگ سرد آمريكا را به سمت رويارويي مستقيم نظامي با ابرقدرت شرق سوق دهد از گفتن واقعيت به مردمش خودداري كرد
2-     روسها نيز طبق عادت هميشگيشان پنهان كاري كردند و هيچگاه نقش خود را در اين ماجرا فاش نكردند چون نمي خواستند كه آشكارا بهانه اي دست طرف هاي غربي بدهند
3-     سردمداران انقلاب نوخاسته ايران نيز كه متوجه شده بودند كه بستر انقلاب بر روي پايه هاي خرافات و امداد غيبي مستحكم تر مي شود و اذهان عمومي مردم ايران را مساعد پذيرش اينگونه حرف ها مي دانستند گفته هاي جيمي كارتر را تكرار كردند و درست زماني كه چهره خميني را در ماه ديدند اعلام كردند كه ارتش آمريكا در طبس گرفتار طوفان شن شده كه به امر خداوند همچون ابابيل بر سر سپاه كفر فرود آمدند و خود خميني نيز در يكي از سخنراني هايش گفت كه "شما فكر مي كنيد چه كسي در طبس آمريكا را به دام انداخت؟ ما بوديم؟ نه ريگها بودند كه به امر باريتعالي آن فضاحت را بر سر آنها در آوردند ...
 و اينگونه شد كه شد.

موضوع بررسی نقض حقوق بشر توسط جمهوری اسلامی و شاید هم محکومیت به اقدام علیه بشریت ،در سازمان ملل بزودی کلید خواهد خورد

آیا می شود جمهوری اسلامی را محکوم به اقدام علیه بشریت کرد ؟ بنا به گزارشات دریافتی ،  بزودی پیش نویس قطعنامه مورد نظر ابتدا در کمیته سوم مجمع عمومی به رأی گذاشته خواهد شد و بعد از تصویب  درکمیته، در ماه دسامبر،  در خود مجمع عمومی مورد رأی‏ گیری قرار خواهد گرفت. گزارش امسال از گزارش سال گذشته دقیقتر وگسترده تر بوده و به موارد مشخص بیشتری پرداخته است.این قطعنامه از گزارش‏هایی که توسط دبیرکل سازمان ملل و هم‏چنین آقای احمد شهید به کمیته سوم داده شده، استقبال کرده و آنها را مورد تاکید قرار داده است .  پیش نویس قطعنامه  مراتب نگرانی خود را از نقض روزافزون و مداوم حقوق بشر در جمهوری اسلامی در موارد عدیده، از جمله شکنجه غیر انسانی، بی‏رحمانه‏ و اهانت‏ آمیز و رفتارهایی مانند شلاق زدن و قطع اعضای بدن اعلام داشته است.
هم‏چنین به مواردبالای اجرای حکم اعدام، از جمله اعدام در ملاء عام  و همین‏طور اعدام‏های مخفی اشاره کرده و به این‏که پاره ‏ای از این اعدام‏ها بدون اطلاع خانواده زندانی‏ها و یا وکلای آنان بوده است، ابراز تاسف نموده است . گزارش به اعدام  کسانی که زیر ۱۸ سال مرتکب جرمی شده ‏اند، اشاره داشته و گفته است که این امر با تعهدات جمهوری اسلامی در تناقض است. چرا که جمهوری اسلامی هم کنوانسیون حقوق کودک را امضا کرده و عمل ننموده، وهم به میثاق بین‏ المللی حقوق مدنی- سیاسی وفادار نمانده است. در این پیشنویس آمده است که جمهوری اسلامی مجازات مرگ را برای جرایمی که تعریف صریح و دقیقی ندارد، از جمله محاربه، به اجرا می گذارد ، که در تناقض  آشکاربا قوانین بین‏ المللی است. به مسئله اعدام از طریق دار زدن، شیوه ه‏ایی که در جمهوری اسلامی رایج است نیز اشاره کرده و گفته است این روش، روشی غیرانسانی و همراه با شکنجه است. در قطعنامه هم‏چنین آمده است که به رغم بخشنامه رئیس سابق قوه قضاییه در مورد منع سنگسار، باز هم این حکم این‏جا و آن‏جا صادر می‏شود .در این پیش نویس قطعنامه به نقض سیستماتیک حقوق مدافعان حقوق بشر، از جمله وکلا، روزنامه ‏نگاران، نمایندگان رسانه، ارائه دهندگان خدمات اینترنتی و وبلاگ ‏نویسان و تهدید، بازجویی و دستگیری افراد در این زمینه و هم‏چنین ادامه آزار و اذیت مدافعان حقوق بشر، از جمله اعضای کانون مدافعان حقوق بشر در ایران اشاره شده است؛ . بخشی از این گزارش مربوط می شود به مسائل بعد از انتخابات و در ادامه آن، به مسائل اقلیت‏های مذهبی، قومی و… . در بخشی که به مسئله انتخابات سال ۱۳۸۸ اختصاص داده شده است ،از این‏که  بعد از انتخابات ریاست جمهوری، با توجه به سرکوبی که صورت گرفت، تحقیقات مستقل و بی‏طرفی در مورد نقض حقوق بشر در این زمینه انجام نگرفته و کسانی که سرکوب کردند، عملاً مصونیت داشتند و توسط دولت حمایت شدند،ابراز نگرانی خاصی شده است .در این قطعنامه خواسته شده تا تمامی کسانی که بعد از این اتفاقات، خودسرانه زندانی شدند، بی‏ قید و شرط آزاد شوند و حق تجمعات مسالمت‏ آمیز به رسمیت شناخته شود..در سال گذشته ما شاهد بودیم که ۷۸ رأی موافق در مقابل ۴۵ رأی مخالف به پیش‏نویسی تقریباً با همین مضمون داده شد. البته آن پیش‌نویس به گستردگی گزارش امسال نبود. بسیاری از کشورهایی که آن موقع رأی مخالف دادند، امسال در موقعیتی هستند که چه بسا رأی ممتنع یا موافق بدهند.
دیده می‏شود که در این سال، جمهوری اسلامی از نظر مجامع بین‏ المللی بیش از پیش منزوی شده است و  حدس زده می شود که حداقل در سطح سال گذشته و به احتمال زیاد بیش از سال گذشته، این قطعنامه هم در کمیته سوم و هم در مجمع عمومی رأی بیاورد.در انتهای این قطعنامه باز از آقای بان کی‏ مون، دبیرکل سازمان ملل، خواسته شده است که گزارش بعدی خود را به مجمع عمومی سال آینده ارائه بدهد و هم‏چنین به اجلاس ماه مارس شورای حقوق بشراشاره کرده و از آقای بان‏ کی‏ مون خواسته است به این اجلاس هم گزارش بدهد.با این وصف، پس از تصویب این قطعنامه، ما شاهد آن خواهیم بود که ماه مارس هم گزارش آقای احمد شهید و هم گزارش آقای بان‏ کی ‏مون به شورای حقوق بشر ارائه و بحث در مورد نقض حقوق بشر در ایران، در شورای حقوق بشر وسیع‏تر و مبسوط‏‌تر انجام شود.
باید دید قطع نامه ‏ای که امسال شورای حقوق بشر تصویب خواهد کرد چگونه است، اما به ‏هرحال، سال به سال، این قطعنامه‏ ها هم در مضمون مقداری رادیکال‏تر می‏شوند و هم مبسوط‏تر هستند و خواسته‏ های جدیدی را مطرح می‏کنند و اگر این موارد را بشود متقن گفت، جمهوری اسلامی از نظر بسیاری از محافل حقوق بشری متهم به جنایت علیه بشریت است.به ‏هرحال می‏شود پرونده ‏ی حقوق بشری جمهوری اسلامی را در این ارتباط مطرح کرد و وقتی مسئله جنایت علیه بشریت به‏ طور جدی مطرح بشود، شورای امنیت از یک سو و از سوی دیگر، دادگاه بین‏ المللی جزایی هم، علاوه بر مجمع عمومی سازمان ملل و شورای حقوق بشر، می‏توانند در ارتباط با پرونده حقوق بشری جمهوری اسلامی حرکت کنند.شورای حقوق بشر از تاریخ ۲۷ فوریه تا ۲۴ مارس جلسه سالانه‏ ی خود را خواهد داشت که برخلاف جلسات دیگر چهارهفته‏ ای است. در ابتدا، در روزهای اول، مقامات عالیه کشورها در این اجلاس شرکت دارند و با توجه به‏ این‏که تاکنون عموماً وزیر خارجه ایران در این اجلاس شرکت کرده، احتمالاً این‏ بار آقای صالحی به این اجلاس خواهد آمد. بعد از آن، گزارشگرهای ویژه ، با مضمونی در رابطه با آزادی گزارش‏های خود را ارائه خواهند داد.در هفته سوم است که ایران در دستور کار اجلاس شورا است و ، آقای احمد شهید و آقای بان‏ کی‏ مون گزارش خود را خواهند داد و کشورهای مختلف نسبت به آن عکس العمل نشان خواهند داد. هفته آخر اجلاس،  پیش‏نویس قطعنامه‏ ی جدید در مورد ایران ارائه خواهد شد و باید دید، با توجه به مضمون آن، در تصویب آن چه اقداماتی صورت خواهد گرفت.به نظر می رسد از اکنون تا آن زمان،  بایستی کارزاری وجود داشته باشد برای این‏که نقض حقوق بشر در ایران بیش از پیش جهانی، روشن و افشا شود. تقارن این مسئله با انتخابات مجلس نهم می‏تواند جو خاصی را به‏ وجود بیاورد و بتوان این موضوع را بیشتر به اطلاع جهانیان رسانید و تاکید نمود که مهمترین موضوع قابل بررسی و استناد  برای تحت فشار قرار دادن جمهوری اسلامی ، موضوع حقوق بشر است که هیچ کشوری نیز نمی تواند علنا مخالفت خود را با موضوع حقوق انسانی مطرح کند و این موضوع اجماع خاصی را در جهان بوجود خواهد آورد ..

آیا لیاقت آزادی را داریم ؟


 
· مهمترین کارمان در اول هر ماه صف کشیدن جلوی عابر بانکها برای گرفتن حق السکوت ماهانه است. چون می ترسیم اگر اول ماه پول را برداشت نکنیم مثل سهمیه بنزین می سوزد!.


· یک ساعت در ترافیک بزرگراه همت معطل می شویم و ککمان نمی گزد ولی سر تقاطع به اندازه ده ثانیه نمی توانیم منتظر عبور ماشین روبرویی باشیم.


· آنقدر راحت طلب و بی ارداه ایم که مشتری اول محصولاتی مانند قرص لاغری، کفش افزایش قد، شربت ترک اعتیاد، داروی افزایش میل جنسی و... در دنیائیم.


· وقتی در ایستگاه صادقیه می خواهیم سوار قطار شهری بشویم مثل زمانی که در مهدکودک بازی صندلی می کردیم چنان به سوی قطار هجوم می بریم که متوجه پیرمرد بغل دستی که عینکش افتاد و شکست نمی شویم.


· به محض رد کردن خروجی مورد نظر در اتوبان جفت پا روی ترمز می رویم و با اعتماد به نفس کامل دنده عقب می گیریم.


· برای بچه خردسالمان هر روز چیپس و پفک و نوشابه می خریم ولی نمی دانیم آخرین بار کی یک لیوان شیر خورده است.


· فاصله ظرف جمع آوری زباله تا در خانه مان 50 متر است ولی ترجیح می دهیم کیسه را همان روبروی خانه داخل بوته های کنار پیاده رو پرت کنیم.


· پشت شیشه ماشین می نویسیم "میروم تا انتقام مادرم زهرا بگیرم" ولی ناموس مردم در کوچه و خیابان از دستمان در امان نیستند.


· در تاکسی مکالمات تلفنی خود را با صدایی کاملا رسا انجام می دهیم بدون اینکه متوجه باشیم تاکسی حریم خصوصی افراد نیست و حقوق دیگران را نباید تضییع کرد.


· در ترافیک سر چهارراه با دیدن پسر بچه ای دوره گرد محبتمان گل می کند و یک هزاری به او می دهیم و او بی آنکه بخواهد تا شب پول مواد مخدر پدرش را جور می کند.


· آخرین باری که کتابی را ورق زده ایم مربوط به سالها پیش می شود.


· حاضریم به هر قیمتی ولو ثبت نام در دانشگاه مجازی دوقوزآباد سفلی مدرک بگیریم و میلیونها خرج کنیم ولی بعد از فارغ التحصیلی تنها چیزی که به دردمان نمی خورد همان مدرک است.


· برای اینکه وارد محدوده طرح بشویم روی پلاک ماشین لنگ خیس می اندازیم تا دوربین شماره پلاک را ثبت نکند.




· یک شب را بدون ماهواره نمی توانیم سر کنیم ولی شبهای متعدد بدون اینکه چند دقیقه ای با همسر خود گفتگو کنیم می خوابیم.


· برای ماشین پنج میلیونی که اقساطی خریده ایم، سه میلیون لوازم اضافی وصل می کنیم ولی پول رفتن به دندانپزشک برای معالجه دندان خرابمان را نداریم.


· برای هموطنمان که در خیابان سهواً جلویمان پیچیده شاخه و شانه می کشیم و پیش زن بچۀ خودمان و او فحش و ناسزا حواله اش می کنیم ولی در مقابل یک بچه لات شانزده ساله که لباس بسیجی پوشیده و شب در خیابان راه را بر ما می بندد جرأت جیک زدن نداریم.


· برای سه روز تعطیلی صندوق ماشین و باربند را تا خرخره پر می کنیم و با شش نفر راهی شمال می شویم و از سه روز تعطیلی را دو روز در ترافیک جاده چالوس و هراز و فیرزوکوه می مانیم. ولی نمی دانیم دریاچه گهر کجاست!


· روز آشتی با طبیعت (13 فروردین) چنان بلایی به سر طبیعت می آوریم که تا یکسال خودش را پیدا نمی کند.




· آب را بر روی دومین دریاچه شور جهان(اورمو گلی) بسته اند و با این کار، آذربایجان و جان 13 میلیون انسان را به خطر انداخته اند(بمب نمک) و ما هنوز منتظریم تا ببینیم فردا چی می شه. معلوم نیست...؟!!!!!؟


· عروسي مختلط ميگيريم و توش مشروب سرو ميكنيم ولي نميدونم چرا اصرار عجيبي داريم كه عروسي تو يكي از شبهاي ميلاد ائمه برگزار شه!!!

سخنان سنجیده و کلیدی شاهزاده رضا پهلوی

دوستان عزیز حتما به این سخنان گوش دهید ،حتی کسانی که برداشتهای بدون آگاهی را ازدیدگاهها و نظرات شاهزاده دارند و بعبارتی با ایشان مخالفند...مطمئن باشید بعد از شنیدن این صحبتها نظرشان عوض خواهد شد.

روز قربان

روز قربان بر همه کسانی که ثروتهای این آب و خاک را به دامن عربها و شاهزاده های عربی میریزند تسلیت باد.
این فیلم را فقط برای اینکه شاید تعدادی از شما ها به خود آیید در اینجا به نمایش می گذارم!!!!

بابک خرمدین نماد وفاداری به ایران و پایداری در برابر اعراب

حتما درباره ی بابک خرمدین تا کنون شنیده اید!
سردار بزرگ ایرانی که از آذربایجان کنونی بر علیه حکومت اعراب که پس از حمله شان به ایران به پاکرده بودن به پا خاست...

ولی ماجرا به همینجا ختم نمی شود!  بابک خرمدین نماد وفاداری به ایران است! او به همراه مازیار بر علیه حکومت اعراب قیام کرد و سر انجام به دست ناپاک ترین و دجال ترین حاکم بنی عباس پس از تحمل زجر بسیار کشته شد. کشته شدن بابک همواره یکی از رویداد هاییست که در آن اوج وفاداری و پایبندی به میهن پاکمان ایران دیده می شود. بابک بدون شک یکی از اسطوره های تاریخ ایران زمین است. و اعدامش بدون شک یکی از تلخ ترین رویدادهاست  .روز قبل از اعدام،خلیفه با بزرگان دربارش مشورت کرد که چگونه بابک را درشهر بگرداند و به مردم نشان بدهد تا همه بتوانند وی را ببینند. بنا بر نظر یکی از درباریان قرار برآن شد که وی را سوار بر پیلی کرده در شهر بگردانند. پیل را با حنا رنگ کردند و نقش و نگار بر آن زدند؛ و بابک را در رختی زنانه و بسیارزننده و تحقیرکننده برآن نشاندند و درشهر به گردش درآوردند.پس ازآن مراسم اعدام بابک با سروصدای بسیار زیاد با حضور شخص خلیفه برفراز سکوی مخصوصی که برای این کار دربیرون شهر تهیه شده بود، برگزار شد.برای آنکه همه‌ی مردم بشنوند ....که اکنون دژخیم به بابک نزدیک میشود و دقایقی دیگر بابک اعدام خواهد شد، چندین جارچی در اطراف و اکناف با صدای بلند بانگ میزدند نَوَد نَوَد این اسمِ دژخیم بود و همه او را میشناختند. ابن الجوزی می نویسد که وقتی بابک را برای اعدام بردند خلیفه درکنارش نشست و به او گفت: تو که این همه استواری نشان میدادی اکنون خواهیم دید که طاقتت دربرابر مرگ چند است.بابک گفت: خواهید دید.چون یک دست بابک را به شمشیر زدند، بابک با خونی که از بازویش فوران میکرد صورتش را رنگین کرد. خلیفه از او پرسید: چرا چنین کردی؟ بابک گفت: وقتی دست هایم را قطع کنند خون های بدنم خارج می شود و چهره‌ام زرد می شود، و تو خواهی پنداشت که رنگ رویم از ترسِ مرگ زرد شده است
چهره‌ام را خونین کردم تا زردیش دیده نشود.به این ترتیب دستها و پاهای بابک را بریدند . چون بابک بر زمین درغلتید، خلیفه دستور داد شکمش را پاره کنند.پس از ساعاتی که این حالت بربابک گذشت، دستور داد سرش را از تن جدا کند.پس از آن چوبه‌ی داری در میدان شهر سامرا افراشتند و لاشه‌ی بابک را بردار زدند، و سرش را خلیفه به خراسان فرستاد.آخرین گفتار بابک چنین بوده است:تو ای معتصم خیال مکن که با کشتن من فریاد استقلال طلبی ایرانیان را خاموش خواهی کرد من لرزه ای بر ارکان حکومت عرب انداخته ام که دیر یا زود آن را سرنگون خواهد نمود.تو اکنون که مرا تکه تکه می کنی هزاران بابک در شمال و شرق و غرب ایران ظهور خواهد کرد و قدرت پوشالی شما پاسداران جهل و ستم را از میان بر خواهد داشت.این را بدان که ایرانی هرگز زیر بار زور و ستم نخواهد رفت و سلطه بیگانگان را تحمل نخواهد کرد من درسی به جوانان ایران داده ام که هرگز آنرا فراموش نخواهند کرد.من مردانگی و درس مبارزه را به جوانان ایران آموختم و هم اکنون که جلاد تو شمشیرش را برای بریدن دست و پاهای من تیز میکند صدها ایرانی با خون بجوش آمده آماده طغیان هستند.مازیار هنوز مبارزه میکند و صدها بابک و مازیار دیگر آماده اند تا مردانه برخیزند و میهن خویش را از دست متجاوزان و یوغ اعراب بدوی و مردم فریب برهانند. اما تو ای افشین . . . در انتظار و بدین سان نخست دست چپ بابک بریده شد و سپس دست راست او و بعد پاهایش و در نهایت دو خنجر در میان دنده هایش فرو رفت و آخرین سخنی که بابک با فریادی بلند بر زبان آورد این بود:
پاینده ایران...
روز اعدام بابک خرمدین و تکه تکه کردن بدنش در تاریخ 2 صفر سال 223 هجری قمری انجام گرفت که مسعودی در کتاب مشهور مروج الذهب این تاریخ را برای ایرانیان بسیار مهم دانسته است اعدام بابک چنان واقعه‌ی مهمی تلقی شد که محل اعدامش تا چند قرن دیگر بنام خشبه‌ی بابک یعنی چوبه‌ی دار بابک در شهرِ سامرا که در زمان اعدام بابک پایتخت دولت عباسی بود شهرت همگانی داشت و یکی از نقاط مهم و دیدنی شهر تلقی می شد. برادر بابک یعنی آذین را نیز خلیفه به بغداد فرستاد و به نایبش در بغداد دستور نوشت که اورا مثل بابک اعدام کند. طبری می نویسد که وقتی دژخیم دستها و پاهای برادر بابک را می‌بُرید، او نه واکنشی از خودش بروز میداد و نه فریادی برمی‌آورد. جسد این مرد را نیز در بغداد بردار کردند. معتصم خلیفه عباسی، چنانکه نظام الملک در سیاست نامه خود می نویسد به شکرانه آنکه سه سردار مبارز ایرانی، بابک ، مازیار و افشین که هر سه آنها به حیله اسیر شده بودند به دار آویخته بود،مجلس ضیافتی ترتیب داده بود که در طول آن 3 بار پیاپی مجلس را ترک گفت و هربار ساعتی بعد برمی گشت.در بار سوم در پاسخ حاضران که جویای علت این غیبت ها شده بودند فاش کرد که در هر بار به یکی از دختران این سه سردار تجاوز کرده است و بکارت آنها را پاره کرده است و حاضران با او از این بابت به نماز ایستادند و خداوند را شکر گفتند.
(تولدی دیگر-شجاع الدین شفا)